تجلی قرآن در عصر علم
تجلي قرآن در عصر علم
(نگاهی تطبیقی به اعجاز علمی قرآن کریم در پرتو علوم جدید)
رسالهء علمي براي ارتقا سطح تحصیلی
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
فصلت/53
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشگفتار
} أَفَلا يَتدبّرونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا{ «آيا در معاني قرآن نمي اندیشند؟ زيرا اگر از جانب غیر خدا می بود قطعا در آن اختلاف بسیاری می یافتند» [نساء/ 82]. بیگمان کتابی که هزار و چهارصد سال قبل در بیشتر از هزار آیه، از اموری سخن بگوید که به راز آفرینش انسان، چگونگی شکلگیری ابرها، نقش بادها در تعاملات هستی، ویژگیهای زمین، مأموریت کوه ها، ساختار هندسی آسمانها و بسی دیگر از پدیده های طبیعی می پردازند و سپس در هیچ یک از عبارات و اشارات خود پیرامون این امور، با حقایق علمی جدید تصادم هم نکند؛ سزاوار آن میباشد تا دانشوران منصف در پیشگاه آن با کمال احترام وخضوع بایستند.آری! موضوع به یک یا چند آیة محدود از قرآن تعلق نمی گیرد تا مترددان و شک برانگیزان بتوانند حقايق و روشنگریهای علمی قرآن را به تصادف نسبت دهند بلکه قضیه به بخش بزرگی از آیات قرآن كريم که نزدیک به یک ششم آن را احتوا میکند مربوط می شود. اعجاز قرآن در اینجاست که علم جدید با تمام سلطه و شکوهی که دارد نتوانسته است چیزی از اشارات یا عبارات علمی آن را رد نماید.مگر می توان کتابی را به چالش کشید که گوینده و فرودآورندهء آن آفریدگا ر کائنات بزرگ است و خود بر حقانیت آن گواه بوده و آن را به علم خویش نازل کرده است؟:
}لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا{ «ليكن خدا به حقانیت آنچه برتو نازل کرده است گواهی می دهد. او آن را به علم خویش نازل کرده است؛ و فرشتگان نیز گواهی می دهند. و کافی است كه خدا گواه باشد» [نساء/ 166].
در اینجا میخواهم به پنج نکتهء مهم که میتواند جایگاه مبحث اعجاز علمی قرآن کریم در عرصهء علوم تجربی را از منظر کاربردی آن بهتر روشن کند به طور مختصر اشاره کنم:
1- آشنایی با بعد علمی اعجاز قرآن، در دلهای مسلمانان اثر بلیغی برجاي می گذارد؛ زيرا وقتی این حقایق درخشان را در کتابی که به آن ایمان دارند ببینند، ابهت و عظمت اين كتاب، بیش از پیش در اعماق جان و روانشان رسوخ یافته و موجب تمسک بیشتر آنها به آموزههای این کتاب هدایت و نور خواهد گردید.
2- در عصر حاضر که با انکشاف ظرفیتها و تبلور ابزارهای معلوماتی، روند مبادلهء علوم و معارف از سیّالیتی ویژه برخوردار گردیده است، پخش اندیشههای تردید برانگیز پیرامون حقانیت رسالتهای آسمانی و از آن جمله رسالت محمدیr نیز رواج و رونق روز افزون یافته است. طبیعی است که مقابله با این موج فقط با زبان علم میسر است. بنابراین ارائه حقایق علمی از سوی یک پیامبر امّی و کتاب نخوانده، آن هم در عصری که هیچ نشانه ای از انکشاف علوم تجربی در آن وجود نداشته است می تواند بستری مناسب برای اقناع منصفان قرار گرفته و گواه قاطع راستی و درستی رسالت اسلام باشد و هم از این روی به عنوان سدّی استوار در برابر این موج ستیزنده بایستد.
3- گشودن مبحث اعجاز علمی قرآن کریم، زمینهيی روشن برای معطوف ساختن نگاه ها به وجههء علمی کلیّت اسلا م است؛ زيرا وقتی قرآن به عنوان سند اصلی این دین با مقولهء علم تا بدانجا پیوند تنگاتنگ داشته باشد که بارزترین انکشافات علمی جدید را تفسیر نماید، بدیهی است که برآیند این امر، درخشش این حقیقت خواهد بود که: اساسا اسلام خود، دین علم است.
4- پرداختن قرآن به علوم تجربی و طبیعی می تواند بهترین مشوّق و انگیزه برای مسلمانان باشد تا مسیر پژوهشهای علمی را پی گرفته و به پیشرفت معرفتی و علمی دست یابند و بزرگترین چالش دنیای اسلام را که همانا عقب ماندگی در عرصهء علوم است درمان کنند. چنانكه این عامل نقش خود را در عصر اوّلیه طلايي اسلام که مسلمانان هم از نظر فهم و هم در عمل به قرآن نزدیکتر بودند به درستی ایفا کرد و جهان اسلام در دوران خلافتهای اموی و عباسی شاهد یک رستاخیز علمی فراگیر گشت؛ به طوری که رنسانس اسلامی پیش درآمدی برای رنسانس اروپا شد و تمدن اسلامی با دو ویژگی «معنویت» توأم با «مدنیت» پا به عرصهء وجود گذاشت.
5- اعجاز علمی قرآن کریم، ابزار مؤثر نوینی برای آشنا ساختن غیر مسلمانان به حقیقت اسلام است که می تواند پنجرهء جدیدی به سوی افقهای این دین به رویشان بگشاید. از آن روي که عصر، عصر علم است و زبان دعوت در عصر علم هم چیزی جز از سنخ علوم نتواند بود. به همین دلیل است که هر جا مسلمانان با زبان علم سخن گفته اند، گوشهای شنوای بیشتری برای این پیام روشنی بخش دل و جان یافته اند. پس پرداختن به بُعد علم در قرآن میتواند حقیقت فراموش شدهای را احیا نماید و آن این است که تعریف حقیقی اسلام آن چیزی نیست که غرض ورزان با قراردادن آن تحت تابلوی خشونت، از آن ارائه می کنند. امیدوارم این کتاب بتواند در محیطی چون دانشگاه که اساسا بستر زایش و پردازش علوم است از این پنج نکته آیینه داری نموده و به محصلان ما فرصت تولید نگرهيي جدید به سوی قرآن را فراهم گرداند.در اینجا لازم می دانم از استاد ارجمند جناب پوهنوال غلام یحیی فرهنگ که راهنمایی این رساله را تقبل نمودند، از جناب پوهندوي دكتور محمد نعيم اسد رئيس پوهنتون هرات كه مشوّقم براي تدوين اين رساله در اين موضوع خاص گرديده و با نوشتن تقریظي، ارزش طرح این مبحث را برجستهتر نمودند. از معاونت محترم علمي، آمریت محترم دیپارتمنت تعلیمات اسلامی و ریاست محترم پوهنخی شرعیات پوهنتون هرات به خاطر فراهم ساختن زمينهء طرح اين مبحث، تشکر و سپاسگزاری نمایم. پروردگار متعال به همه جزای خیر عنایت فرماید.
حشمت الله "عظیمی"
خلاصهء مبحث
معجزهء علمي قرآن كريم در چندين بُعد و چند ميدان براي دانشوران قابل ظهور است:
در لفظ و بيان قرآن؛
در إخبار قرآن از امور غيب و خبرهاي آينده؛
در قوانين و برنامههاي قرآن به عنوان سنگ بناي شريعت اسلامي؛ و در بسي از ابعاد ديگر...
اما اين كتاب بيشتر به حوزهء اعجاز علمي قرآن پرداخته است.
اصطلاح «اعجاز علمي» در عصر ما بيشتر براي بازتاب اكتشافاتي در عرصهء علوم تجربي و حسّي به كار گرفته شده كه آياتي از قرآن، پيشاپيش آيينه دار آن بوده است.
آنچه اعجاز علمي قرآن را از ديگر انواع اعجازي آن متمايز مي سازد، اهميت بيشتر اين مبحث نسبت به ديگر وجوه اعجازي قرآن نيست بلكه اهميت و جاذبهء پيام و اعجاز روحي و انساني قرآن كه در طول قرنها امت اسلامي را به سوي خود كشانده است پيوسته بيشتر از ديگر ابعاد آن بوده و خواهد بود.
پس در واقع تمايز اعجاز علمي قرآن با ديگر ابعاد اعجازي آن در مصداقيّت علوم تجربي است؛ مصداقيّتي كه نزد بعضي در مقايسه با ديگر ميادين معرفت بشري تا مرز مطلقيّت جلو رفته است. اين مصداقيّت بر اين پايبست استوار است كه علم تجربي توانسته است در قلهء هرم معرفتي عصر ما قرار گرفته و در هر آنچه صحيح يا در نهايت خطا آلود ميباشد، جامهء مرجعيت را بر تن كند. كوشش اين كتاب معطوف بر آن است كه با ارائهء تفسير تطابقي آياتي از قرآن با اين مرجعيت ـ كه هم اكنون به بخش واقعي ملموسي از زندگي مسلمانان و غير آنها تبديل گرديده است ـ تعاملي منطقي برقرار كند.
با اين وجود، كتاب حاضر تفسير علمي قرآن كريم نيست. مأموريّت تفسير علمي، توظيف همهء معارف در دسترس انسان در هر عصر و در همه زمينه هاي علم ـ اعم از پژوهشي و تطبيقي آن ـ براي بهتر فهميدن متن قرآ ن است . بنابراين، تفسير كوششي بشري براي حسن فهم دلالتهاي قرآني است. در ميدان تفسير، مفسر اجباري ندارد تا فقط از حقايق علمي سخن بگويد بلكه مادام كه او با نيتي پاك به عرصهء تفسير كلام الله قدم مي گذارد، و مادام كه او به علوم آلي لازم در عرصهء تفسير قرآن مجهز است، مي تواند از همهء حقايق، نظريات و دريافتهاي خود كه چه بسا كثيري از آنها نسبي بيرون ميآيند، در كار تفسير بهره گيرد. در حالي كه حوزهء اعجاز علمي، منطقهء چلنج و تحدّي است. پژوهشگر قرآني در گسترهء اعجاز برآن است تا براي قاطبهء مردم ـ اعم از مسلمين و غير مسلمين ـ ثابت كند كه كتاب نازل شده قبل از هزار و چهار صد سال بر پيامبري امّي و بر امّتي كه غالب آنان نيز امّي بوده اند، حاوي حقايقي از جهان هستي است كه بشر بعد از قرنها و پس از تلاشهاي دامنه دار، به كُنه آنها پي برده است.نكتهء مهم در اينجا اين است كه به عكس تفسير، در جايگاه اثبات اعجاز جز حقايق علمي قاطعي كه علم به كرانهء قطعيت آنها رسيده است ديگر مقولات به كار برده نمي شود؛ چه اگر فرضيه ها و نظريات در معرض تغيير و تبديل، در اين عرصه به كار برده شود، قضيهء تحدّي با چالش رو به رو شده و از اساس متزلزل خواهد گرديد. بنابراين، سعي مؤلف در اين كتاب بر آن است تا اين حقيقت نشان داده شود كه علم همه جا به دنبال حقايق قرآن در حركت بوده و اخبار و حقايق قرآن در عصر انفجار معلوماتي، در حال تجلّي است.گفتني است كه آيات قرآن در زمينهء كَوني از هزار آيه تجاوز ميكند كه بنده در مباحث مطرح شده، بيش از دوصد آيه در اين ارتباط را با استناد به مراجع موثق، به بررسي گرفته ام. اين مباحث عمدتاً عرصهء انسانشناسي، علوم نجومي، عرصهء جيولوجي، عالم ارواح، علم اقتصاد، علم زيست شناسي و جلوه هاي ديگري از علوم مختلفه يي را در بر مي گيرد كه ره آورد بشري در آنها منطبق با معارف و مفاهيم قرآني است. با اذعان به اينكه آيات قرآنيي كه از كائنات، ساختارها، پديده ها و تطورات آن سخن مي گويند، در سياق إخبار مستقيم علمي به انسان قرار ندارند از آن روي كه همهء اينها به اجتهاد و پژوهش خود انسان در گذار قرنها واگذاشته شده است؛ و با اذعان به اينكه همهء اين آيات در مقام استدلال به قدرت آفريدگار بزرگ در عرصهء ابداع، ربوبيت، اقتدار او بر اعاده و باز آفريني و احاطهء كامل وي بر امور عالم نازل شده اند؛ آري! با اذعان به اين و آن حقيقت اما البته معارف مرتبط با اعجاز علمي، پيام روشن همهء آنهاست. همين بُعد مشخص از قضيه است كه مؤلف در اين كتاب همه جا آن را به مثابهء يك هد راهبردي دنبال كرده است.
مقدمه
خداي عزّوجلّ بر اساس نظريّهء «خالقيّت» براي هدايت و راهيابي انسان به سوي كمالات انسانياش، پيامبراني را مبعوث کرد و هر پيامبر را به سلاح معجزهيي مسلح نمود تا اين معجزه بتواند گواهي روشن بر حقانيت دعوت آن پيامبر در ميان امتش باشد.با نگرشي كوتاه به تاريخ دعوت انبياي عظام عليهم افضل الصلاة والسلام در عصرهاي مختلف، اين حقيقت را به وضوح درمييابيم كه معجزات پيامبران در هر عصر از سنخ اموري بوده اند كه مردم آن عصر در آن امور، نبوغ و آگاهي بالايي داشته اند؛ زيرا درك اين حقيقت كه معجزهء آن پيامبر، خارق و شكنندهء توانمندیهاي بشري است، فقط از اين راه امکان ظهور مي یافته است از آن روی که «تحدّي» يا هماوردخواهی در امري كه مردم در آن از نبوغ و توانايي برخوردار نباشند، در واقع تحدّي به شمار نميآيد. مثلاً اگر ما قهرمان وزنهبرداري جهان را با مرد عادّيي كه هيچ مهارتي در اين فن ندارد، به مبارزه فراخوانيم اين امر به هيچ وجه تحدّي شمرده نميشود به این دليل كه آن شخص عادّي در اين فن هيچ مهارت و آشنايياي نداشته است. اما اگر دو قهرمان همطراز از قهرمانان جهان را با هم رو در رو گردانيم، در اينجاست كه معني «تحدّي» در ميان آنها به درستی تحقق پيدا میكند.بنابراين، معجزهء يك پيامبر به علاوهء آنکه باید شكنندهء قوانين بشري و خارج از حوزهء توانمندیهاي آن باشد در عين زمان بايد از سنخ اموري نیز باشد كه در عصر آن پيامبر، مردم و يا نخبگاني از آنان، در آن به نبوغ و كمال بشري رسيده باشند. از اينها گذشته، اسباب و ابزارهاي آن تحدي نيز ميبايد برای هماورد خواهان فراهم باشد. به اين معني كه مخاطبان معجزه به وسايل مورد نياز براي مبارزه با آن نيز بايد دسترسي داشته باشند و سپس آن وسايل در ميدان مبارزه با آن معجزه به کار افتد ولی سر انجام در برابرآن ناتوان گردد.
البته مثالهاي صريح در اين باره؛ معجزات ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام است كه همه به ویژگیهای آنها آشنا هستيم.تردیدی نیست که پیامبر خاتم در عصر بلوغ عقلي بشر به رسالت مبعوث گرديدند. آري؛ در شب خجستهای از شبهاي ماه رمضان سال (610 م) وحي الهي بر پيامبر اميe نازل شد و تعجببرانگيز نبود كه اولين پيغام وحي، ايشان را به خواندن دستور داده و بحث علم و شاخصترين ابزار توليد آن؛ يعني «قلم» را به ميان ميكشید که اين خود بدون شك اعلام صريح اين حقيقت به تاريخ بود كه بشر وارد عصر جديدي گرديده است كه عصر «علم» است.
بر همین مبني است كه معجزهء پيامبر خاتمe «كتاب» است؛ كتاب بزرگ خدای دانا و توانا كه ابعاد و جوانب اعجازي آن فراتر از حد و حصر بشر ميباشد. کتابی که معجزه است در لفظ و معني، در امروز و فردا، در ادب و بلاغت، در ترکیب و ترتيب، در علوم و معارف، در برنامه و شريعت، در پاسخگويي هميشگي به نيازهاي معنوي و مادي بشر، در اصلاح عقايد، اصلاح عبادات، اصلاح اخلاق، اصلاح اجتماع، اصلاح سياست و اصلاح اقتصاد.
و در حوزهء آزادي؛ آزادي خرد و اندیشه، آزادي شعور و ضمير و آزادي روح و روان از بند هر نوع بندگي وبردگي ذلّتآور براي غير پروردگار يكتا.
و معجزه است در عرصهء خبر؛ یعنی إخبار از امور غيبي و تاريخی، از گذشتههاي دور تا آيندههاي دور و نزديك.
و معجزه است در تأثيرگذاري خارقالعاده بر فطرت و روان بشر و بالاخره معجزه است در عرصهء علوم هستي شناسي و تجربي كه موضوع بحث اين كتاب میباشد.
راز جاودانگي اعجاز قرآن:
بايستهء ذكر است كه معجزهء قرآن با معجزات پيامبران پيشين از چندین وجه، تمايز اساسي و جوهري دارد كه مهم ترين وجه تمايز، جاودانهگی آن است؛ زيرا معجزات پيامبران گذشته اين حقيقت را كه آن پيامبران فرستادگان خداي عزّوجلّ اند، با خرق قوانين هستي به اثبات رسانده و سپس با مرگ آن پیامبران هم به پايان می رسيدهاند؛ بناءً هر كس آن معجزات را ديده است، به آنها ايمان آورده و هر كس هم كه آنها را نديده است، آن معجزات برایش حكم خبري را داشته و دارد كه به گذشته مربوط است و ديگر اثري عملی از آنها مشهود نيست. اما معجزهء قرآن جاودانه است؛ با گذشت روزگاران از بين نميرود و با رحلت رسول اكرمe هم به پايان نيامده است بلکه با حضور اعجازگرانهء خود براي هميشه در صحنهء زمان و زندگي حاضر است؛ هر منكري را به تحدّي فرا ميخواند و هر انساني را در هر عصر و هر نسلي كه زندگي ميكند، به راه خير و هدايت و رستگاري رهنمون ميشود. اين معجزه جاويدان است تا در گذار زمان هيچ كس را بر فروگذاشت اين دين كه پایانبخش اديان و شرايع آسماني است، عذري باقي نماند. راز جاودانگي اعجاز قرآن و پايان پذيري معجزات پيامبران پيشين در اين حقیقت نهفته است كه معجزات گذشته، فعلي از افعال خداي سبحان بودهاند و فعل خدای سبحان ممكن است بعد از اجرا به پايان برسد. مثلاً دريا براي موسيu شكافته شد و سپس به طبيعت اصلي خود باز گشت. آتش ابراهيمu را نسوزاند و لي بعد از به پايان رسيدن معجزه، مجدداً به خاصيّت اوليهء خود بازگشت. اما معجزهء پيامبر ما فعلي از افعال الهي نيست بلكه صفتي از اوصاف او تعالي است كه عبارت از صفت «كلام» ميباشد. فعل در صورتي باقي ميماند كه فاعل آن را ابقا نمايد اما صفت تا آنگاه باقي است كه موصوف خود باقي باشد. پس از اين روي است كه خداي حيّ لايموت، براي هميشه به اين معجزه که نه تنها فعلی از افعالش بلکه صفتی از اوصافش نیز میباشد، جاودانگي بخشيده است.
اهمیت مبحث اعجاز علمي قرآن كريم:
یکی از إلزامات جاودانهگی رسالت قرآن این است كه قرآن بايد براي هر نسل و هر عصر، عطاها و بخششهاي نوینی داشته باشد؛ عطاهايي كه نسلهاي گذشته را از آنها بهرهء بالاستقلال نبوده است، از آن روی که قرآن رهنمود الهي براي همهء جهانيان است كه پيام آن به عصر و نسلي خاص و امّتي معين محدود نيست. پس اگر دادههای قرآن تجدد پذير نبوده و در گذار اعصار و قرون، مستمراً متطوّر نشود و مثلاً در يك قرن به اتمام رسد، بيگمان قرآن دچار انجماد و ايستايي ميشود و درآن صورت نسلها و قرنهاي بعدي بايد بر خوان گذشتگان نشسته و خود بهرههاي نويني از اين مائدهء پروردگار نداشته باشند؛ حال آنکه زمان، حرکت و تطوّر، راه خود را میروند و به رهآورد گذشته نه فقط قانع نیستند که آن رهآورد برایشان کافی و وافی نیز نمی باشد.
پس یکی از ملزومات اعجاز قرآن، سیّالیّت و تجدد پذیری مفاهیم آن است. عطاي اعجازي قرآن متجدّد و مائدهء فيّاض آن در هميشهء زمان سخي و بخشنده است؛ هرگز انجماد نپذيرفته و قادر است تا براي هر نسل دادههایی را پيشكش نمايد كه با موهبتهاي آن براي عصرهاي گذشته، متفاوت باشد.
در اینجاست که به اهمیت طرح مبحث اعجاز علمی قرآن کریم متوجّه می شویم؛ زيرا مفاهیم علمی قرآن کریم درست همان بستری است که عنصر تجدد و باز تولید مفاهیم در آن به روشنی نمایان است.
نکتهء بسیار مهم در اینجا اين است که موهبتها و عطاهاي تجددپذير علمی قرآن البته در عين يك آيه نمايان است و صرف نظر از متغیّرات زمان، مکان و انسان، همچنان برای همیشه شناور می باشد. يعني ما آياتي از قرآن را داريم كه هر روز در معني و مبناي علمی خود، ابعاد و اعماق جديدي را براي ما موهبت مي کنند؛ ابعاد و اعماقي كه انسان عصر اوّليهء نزول قرآن نميتوانسته به فهم و درك جامعي از آنها دست يابد. البته اين بخش از آيات قرآن جدا از آياتي اند كه به برنامهء عبادي و امور حلال و حرام یعنی حوزهای تعلق ميگيرند که کمتر متغیّر بوده و بیشتر به ثبات گرایش دارند؛ بلکه اين آيات از زمرهء آيات كَوني اند كه به حوزهء آفرينش انسان و طبيعت، به آفاق و انفس ارتباط گرفته و در اين ميادين سير ميكنند. يعني در حوزه و گسترهای كه عقل بشر در هنگام نزول قرآن، آمادگي و توانايي فهم دقيق حقايق محيط بر آنها را نداشته است؛ حقایقی مانند كرويت زمين، پوشش جوي زمين، نسبيّت زمان، نظامهاي دقيق و پيچيدهء منظورشده در متن آفرينش... و بسی از قوانين اساسي هستي كه قرآن كريم بدانها پرداخته است؛ قوانين بزرگ كَونيي كه انسان به هر حال از آنها بهرهمند ميشود؛ چه به آنها علم داشته باشد و چه نداشته باشد چرا که در تأثيرگذاري و بهرهدهي آنها،آگاهي يا عدم آگاهي انسان منشأ اثر نيست.
به همين دليل تفسير دقیق این قضاياي علمي براي معاصران نزول قرآن كريم، هرگز ضروري نبوده است. و لذا ملاحظه ميكنيم كه رسول خداe از برابر آياتي اينگونه، گذري بی درنگ كرده و محتواي آنها را به عقل بشري وا گذاشته اند تا هر نسلي فراخور حجم ادراكات علمي و عقلي خود، از آنها بهره گيرد.
معجزهء قرآن در اینجا دقيقاً اين است كه براي هر عقلي، به اندازهء حجم آن یعنی به همان مقدار كه وی را ارضا نمايد، میبخشد. به همين جهت ميبینيم که مردم کم سواد فاقد دانش، در قرآن گمشدهء خود را مييابند، انسانهای متوسط و اندکمایه نيز مفاهيمی را در قرآن توانند يافت كه ارضایشان نمايد، افراد متبحر و متخصص در علوم مختلف نيز اعجاز قرآن را آنگونه در مييابند كه با حيرت و اعجاب تمام در برابر آن درنگ می كنند. كه من در اين كتاب نمونههايي از اين دست را معرفي كردهام.
پس از آنجا كه قرآن براي هميشه آمادهء عطا و بخشش است، بناءً خداي عزّوجلّ انسان را به تدبّر، تفکّر و تأمّل در اين كتاب بزرگش فرا خوانده است؛ جايي كه ميفرماید:
]كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ[
«كتابي است مبارك كه آن را بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن بينديشند» [ص/29]
]أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[
«مگر به آيات قرآن نميانديشند، يا كه بر دلهایشان قفلهايي نهاده شده است؟» [محمد/24]
اين بدان جهت است كه عقل بشر به بسياري از حقايق اعجازي قرآن پی نمی برد مگر آنگاه كه در آنها به تأمّل و پژوهش بپردازد. پس قرآن براي هميشه آماده است تا جان و روان و خرد انسان را از فيضان معانی معجزآساي عقلي، علمي، و عرفاني خويش بهرهمند گرداند.
قطعاً دعوت پروردگار بزرگ از انسان به تأمّل در كتاب معجزش، خود نشانهء روشن پايانناپذيري اقيانوس بيكرانهء موهبتهاي وي در اين كتاب است، در غير آن اگر همه عطاهاي قرآن در بُعد عقيدتي و عبادي و نهايتاً ايماني آن خلاصه ميشد، ديگر پروردگار بزرگ اين فراخوان عام را اعلام نميكرد بلكه در يك كلام ميگفت: اينك قرآن به عنوان نظامنامهء عقيدتي و برنامهء زندگي تقديم شما ميگردد و شما را به كاوش در محتواي آن كاري نيست؛ زيرا اين فرمان الهي است و بايد بدون تأمّل و تفکّر آن را بپذيريد!
شگفت اينکه دعوت الهي به تأمّل و تفکّر در قرآن كريم كه كتاب «مقروء» وی است، با دعوت و فراخوان مكرّر و مؤكّدش به تأمّل در طبيعت و كائنات كه كتاب «منظور» وي می باشد همراه مي شود؛ زيرا خداي سبحان در آيات عديدهيي به ما دستور ميدهد كه كتاب كائناتش را نيز بگشاييم و در آن به كاوش و تأمّل بپردازيم چه شكي نيست كه هر ورقي از كتاب منظور كائنات وي، راهي و علامه یی و ايمائي است به سوي حرفي، كلمهيي و آيهيي از كتاب مقروئش.
از اين روي است كه تأمّل در آيات کَونی پروردگار متعال، امری واجب بلكه فرض ذمّهء هر انسان مكلفي است:
]إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لأولِي الألْبَابِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتفکّرونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[
«مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يكديگر آمدن شب و روز، براي صاحبان خرد نشانههاي (قانعكننده) است. همانآنکه خدا را (در همه احوال) ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد ميكنند و در آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند. (كه): پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريدهاي، منزهي تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار» [آل عمران/190ـ191]
به همين جهت است كه بايك نگاه اجمالي به قرآن كريم، در می یابیم كه (35) آيه در اين كتاب الهي ما را به تأمّل و تدبّر در آنچه ميآموزيم فراخوانده و بيشتر از (50) آيه ما را به نگرش در زمين و تأمّل در ملكوت آسمانها و تمام عرصهگاه كائنات دعوت مينمايد. اين دعوت، مسلّماً دعوت صريحي است به سوي علم.
و كدامين كتاب مانند قرآن از علما بهگونهيي تجليل و تكريم نموده است كه بگويد:
]إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[
«از بندگان خدا فقط دانشمندانند كه از او پروا دارند» [فاطر/28]
البته نبايد تصوّر شود كه اين آيه فقط ناظر بر علماي ديني و مذهبي است؛ زيرا اين آيه بعد از آيهء (27) سورهء فاطر آمده است كه ميگويد:
]أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ. وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[
«آيا نديدهاي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد و (به وسيلهء) آن ميوههايي كه رنگهاي آن گونهگون است بيرون آورديم؟ و از برخي كوهها راهها (و رگههاي) سپيد و گلگون به رنگهاي مختلف و سياه پر رنگ آورديم. و از بندگان خدا فقط دانشمندان (و دانايان اند) كه از او پروا ميدارند. آري! خدا غالب آمرزنده است» [فاطر/27ـ28]
چنانکه ملاحظه ميكنيم، سياق آيه به روشني ناظر بر دانشمندان عرصهء علوم هستی شناسی است كه علماي واقعي دين نيز ميتوانند از زمرهء آنان به حساب آيند.
البته قضيه فقط به همين جا ختم نميشود، بلكه خداي عزّوجلّ اين دانشمندان را بعد از فرشتگان خود به عنوان شاهدان توحيد خویش نيز معرفي کرده است، جايي كه ميفرمايد:
]شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[
«خدا كه همواره به عدل قيام دارد، گواهي ميدهد كه جز او هيچ معبودي نيست و فرشتگان (او) و دانشوران (نيز گواهي ميدهند كه) جز او كه توانا و حكيم است، هيچ معبودي نيست» [آل عمران/18]
اهداف انتخاب موضوع:
پیش از آنكه مستقیماً به اهداف انتخاب موضوع بپردازم بي مناسبت نیست تا بر زیرساختهای ضرورت رویکرد قرآن به آیات علمی که می تواند ما را به طور طبیعی وارد هدفمندیهای روشن و ضرورت مبرهن طرح این مبحث بسازد، اشاره ای گذرا داشته باشم:
در بررسي زیرساختهای المام و انهماك قرآن به آيات علمي، سه نکتهء مهم را متبارز مييابيم:
1. خداي سبحان در علم قديم خويش ميدانست كه بعد از گذشت چند قرن از نزول قرآن، گروهي از انسانها خواهند آمد تا بگويند كه با ظهور عصر علم، ديگر عصر ايمان به پايان آمده است. لذا براي وارونه ساختن اين پندار، خدای متعال در قرآن كريم خود آياتي را نازل نمود تا اين گروه از مردم را به عجز و درماندگی واداشته و برايشان ثابت سازد كه كتاب بزرگ وي چهارده قرن قبل، عصر علمي را كه ايشان از آن سخن ميگويند در تابلوي آيات كَوني خويش به تصوير كشيده است؛ به طوري كه بشر قرنها بعد از آن توانسته است معاني آيات علمی قرآن را نه به طور جامع و مطلق، بلكه در چهارچوبی محدود كشف نمايد. هم از اين روي در آية (53) سورهء مباركهء «فصّلت» ميفرمايد:
]سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ[
«به زودي آيات و نشانههاي خود را در آفاق و انفس بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است»
در اينجا بايد به معنی حرف سين در «سَنُرِيهِمْ» كه مفيد استقبال است توجّه داشته باشيم. يعني: ما در آينده اين آيات و نشانهها را برای بشر روشن خواهیم ساخت، كه البته این آینده در آيهء کریمه پايانهای معین نداشته و پيام آن براي همه نسلها و عصرها تا قيام قيامت باقي است.
2. شكي نيست كه دعوت اسلامي براي انسانها فقط ويژهء قوم عرب نبوده بلكه دعوتي است براي كافهء بشريّت؛ از آن روي که پروردگار متعال پيامبر گرامي ما را برخلاف ساير پيامبران که هر يك به سوي قوم و ملّتي معيّن فرستاده ميشدند، براي عامهء بشر مبعوث گردانيد و ايشان را خاتِم همه پيامبران ساخت. چنانکه در آيهء (107 ) سورهء «انبيا» ميفرمايد:
]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[
«و ما نفرستاديم تو را اي پيامبر، مگر رحمتي براي عالميان»
و در آيهء (28) سورهء «سبا» ميفرمايد:
]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[
«ما نفرستاديم تو را، جز بشارتگر و هشدار دهنده براي تمام مردم»
و در آيهء (158) سورهء «اعراف» ميفرمايد:
]
ادامه مطلب