ادامه مطلب

قرآن در عصر ساینس جدید

نگاهي به اعجاز قرآن كريم

ادامه مطلب

 

2ـ موضوع گفتار:

مي‌رسيم به موضوع گفتار انسان.

قرآن كريم در آيهء 18 سورهء «ق» در ارتباط با ثبت گفتار انسان و مراقبت دايم از آن مي‌گويد:

]مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ[

«انسان هيچ سخني را تلفظ نمي‌نمايد مگر اينکه بر آن ناظر و رقيبي گماشته است»

عقيدهء «آخرت» مي‌گويد كه انسان از تمام «اقوال» خويش مورد سؤال قرار مي‌گيرد و هر سخني كه از زبان وي بيرون شود، خواه سخني نيك باشد يا بد، آن را در راه ايفاي رسالت حق به كار گرفته باشد، يا در ابلاغ رسالت شيطان، تمام اين گفته‌ها در يك سجلّ كاملي نگه داري شده و سپس در آخرت در پيشگاه محكمهء الهي ارائه مي‌گردد.

حالا بايد ديد كه علم جديد در اين باره چه موقفي دارد؟

در يك نگاه، ملاحظه مي‌كنيم كه علم جديد آمده است تا بازتابگر اين اعجاز علمي قرآن كريم باشد؛ زيرا ثبت دائمي امواج صوتي در فضا، امروزه قطعاً مورد پذيرش همگان است و دانش نوين در اين باره هيچ شك و شبهه‌يي ندارد كه هر انسان، به مجرد اينکه زبانش را براي سخن گفتن به حركت در آورد، بي درنگ به دنبال اين حركت، امواجي را در هوا نيز به اهتزاز در مي‌آورد. درست همانند اينکه ما در بركهء آب ايستاده و ساكن، قطعه سنگي را پرتاب كنيم، ملاحظه خواهيم كرد كه در آن بركه امواج ايجاد مي‌شود. يا اگر زنگ برقي را در اندرون شيشه‌يي قرار دهيد كه در آن شيشه از همهء اطراف محكم بسته باشد و سپس بر كليد آن زنگ برقي فشار دهيد، قطعاً زنگ به صدا در مي‌آيد اما با آنکه شما در نزديكي آن زنگ هم قرار داريد، صداي آن را نمي‌شنويد؛ زيرا زنگ برقي در آن هنگام، امواج صدا را به بيرون نمي‌فرستد بلكه آن امواج در درون شيشه محبوس باقي مانده‌اند. اين امواج صوتي در شرايط عادي به طبلهء گوش ما برخورد نموده و طبلهء گوش هم به طور اتومات، آن را به مغز مي‌فرستد و در نهايت جرياني به نام «شنود» به وجود مي‌آيد.

قطعاً به ثبوت رسيده است كه اين امواج صوتي، به همان كيفيت اصلي خود براي ابد در «أثير» يا فضا باقي مي‌مانند و شنيدن دوبارهء آنها ممكن است. اما با وجود آنکه همهء امواج صوتي ‌يي كه از زبان هر انساني در روي زمين صادر گردد، از اولين تا آخرين انسان ، براي ابد در فضا حركت مي‌كنند و وجود دارند ليكن علم جديد تا هنوز به ضبط مجدد آنها قادر نگرديده است. البته اين يك حقيقت پذيرفته‌شدهء علمي است كه دانشمندان پس از آنکه از بُعد نظري، به امكان ايجاد دستگاهي براي دريافت صداهاي زمانهاي گذشته اذعان نمودند، ديگر به اين ميدان خاص اهتمام و توجّه چنداني نشان ندادند و گر نه همانطور كه راديو، صداهاي مختلفي را كه ايستگاه‌هاي مختلفهء راديويي دنيا پخش مي‌كنند، در دسترس قوهء شنوايي ما قرار مي­‌دهد، شنيدن صداهاي گذشتگان نيز بعيد از امكان نبوده و نيست. اضافه بايد كرد كه آنچه علم امروزه در اين صدد با آن رو به روست، دريافت صداهاي قديميان نبوده، بلكه در حال حاضر مشكل اساسي در برابر علم، يافتن راهي براي فرق گذاشتن ميان صداهاي بي شمار گذشتگان است كه چه گونه مي‌توان ميان ملياردها سال و بلياردها صدا فرق نهاد؟

 بيشك اختراع راديو ما را به آستانهء حل اين قضيه نيز نزديك كرده است؛ زيرا هم اكنون در دنيا هزاران ايستگاه راديويي وجود دارند كه برنامه‌هاي زيادي را در طول شبانه روز پخش مي‌كنند و امواج اين برنامه‌ها با سرعت (186000) مايل در ثانيه فضا را مي‌پيمايند. پس جداً معقول بود اگر ما با بازنمودن پيچ راديو مخلوطي از صداهاي درهم و برهم را مي‌شنيديم و از هيچ كدام آنها هم سر در نمي­آورديم. اما چنين هرج و مرجي از آن رو رونما نگرديده است كه ايستگاه‌هاي راديويي دنيا برنامه‌هاي خود را با طول موج‌هاي معيّن مختلف مي‌فرستند. بعضي از اين ايستگاه‌ها روي طول موج‌هاي بلند، بعضي روي طول موج‌هاي متوسط و بعضي روي امواج كوتاه برنامه پخش مي كنند و چنين است كه فرستنده‌هاي راديويي با بهره‌گيري از اين طول موج‌هاي مختلف، امكان آن را به ما داده‌اند كه عقربهء راديو را به جاي مطلوب آن بچرخانيم و صداي مطلوب را هم دريافت كنيم.

اما دانشمندان تا كنون به اختراع ابزاري كه بتواند صداهاي قدما را از يكديگر تفكيك كند، موفق نگرديده‌اند و اگر چنين نبود ما تا به حال تاريخ هر عصر را با صداهاي مردم خود آن عصر و زمان شنيده‌ بوديم. بنا برا ين، اگر بشر به اختراع آلهء مربوطه موفق گردد، امكان شنيدن صداهاي قدما در آينده‌ به اثبات مي‌رسد. به همين دليل است كه عقيدهء «آخرت» هم بعيد از قياس نيست كه مي‌گويد: تمام سخنان انسان در طول زندگي وي به ثبت مي­رسد و او حساب آنچه را كه گفته است، در روز آخرت باز پس خواهد داد.

شايد قياس آنچه كه بر سر دكتور مصدق صدراعظم اسبق متوفاي ايران آمد، قياس بسيار بعيد و به اصطلاح اهل منطق «قياس مع الفارق» باشد، اما بي مناسبت نيست اگر در اينجا آن را ذكر كنيم.

در سال 1953 دكتور مصدق زنداني بود و پوليس در اتاقش ضبط الصّوت خودكاري را جاسازي كرده بود. بناءً تمام آنچه را كه مصدق در اتاقش با دوستان محرمش گفته بود به ثبت رسيده بود و در روز محاكمه، تمام نوارهاي سخنانش به محكمه ارائه گرديد تا شاهدي عليه او از زبان خودش باشد. اين و امثال آن از وقايع مي‌تواند نمونهء آن چيزي باشد كه در روز آخرت رونما مي‌گردد.

بي شك بحث و مناقشه ما پيرامون اين قضيه، وجود فرشتگان «كرام الكاتبين» يا به تعبير ديگر، وجود «ضبط‌كنند‌گان» غير مرئيي را نفي نمي‌كند كه بر صفحهء فضا و يا هر كيفيت غيبي ديگري، تمام بيانات و مكالمات ما را ضبط و ثبت مي‌كنند. چنانکه اثبات امكان علمي آخرت با ابزارهاي حسي قابل درك وارد شده در حوزهء علم، لزوماً به معني انجام محاسبهء آخرت به عين طريقه و عين وسايل نيست. لذا مقصود نهايي اين بحث‌ها، به هيچ وجه تلاش در جهت انطباق آيات قرآن با دست‌آوردهاي علمي جديد به هر قيمت ممكن نمي‌باشد، بلكه هدف نهايي اين بحث‌ها، نزديك‌ساختن اعتقادات الهي به حوزهء انديشهء انسان با بهره‌گيري از ابزارهاي حسي، اكتشافات علمي و نهايتاً اثبات اعجاز علمي قرآن كريم از موضع باورهاي مروجهء معاصر مي­باشد و بس.

3ـ قضيهء اعمال انسان:

گفتيم كه بر اساس عقيدهء جهان «آخرت»، انسان در دنياي ديگر از هر سه بعد وجود خويش: «پندار، گفتار و كردار» مورد محاسبه قرار مي‌گيرد. اعجاز قرآن كريم در رابطه با امكان علمي محاسبه از «پندار و گفتار» را در حلقات قبل مرور كرديم و اكنون مي‌رسيم به «محاسبهء كردار» انسان در قرآن و اثبات امكان آن از نظر «علم جديد».

قرآن كريم در آيهء 31 سورهء فصلت مي‌گويد:

]وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ[

«و آنها به اعضاي بدن خود گويند، چگونه بر اعمال ما شهادت داديد و آن اعضا جواب گويند، خدايي كه همه موجودات را به نطق آورد، ما را نيز گويا گردانيد»

و در آيهء 65 سورهء يس مي‌گويد:

]الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[

«امروز بر دهان كافران مهر خموشي نهيم و دست‌هاي‌شان با ما سخن مي‌گويند و پاهاي‌شان به آ‹ چه كرده‌اند گواهي دهند»

و در آيهء 24 سورهء نور مي‌گويد:

]يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[

«و بايد بترسند از روزي كه زبان و دست‌ها و پاهاي‌شان بر اعمال آنان گواهي مي‌دهند»

البته تا قبل از اختراع كمرهء تصويربرداري؛ امكان اينکه اعضاي ديگر بدن انسان ـ به جز زبان آن ـ بتوانند اعمال و حركات انسان را كاملاً ضبط نمايند، از حوزهء درك و تصور انسان مادي‌گرا بيرون بود. با اختراه كمرهء تصويربرداري بود كه انسان يك گام بسيار بلند به سوي درك و فهم آيات مباركهء فوق الذكر به جلو برداشت.

اما يك بخش مهم از قضيه، همچنان از نظر علمي نيازمند تفسير بيشتر باقي ماند؛ و آن اينکه اعمال و حركات انسان هميشه زير مراقبت دوربينهاي تصويربرداري نيست پس چگونه ممكن است كه تمام اعمال آشكار و نهان وي، ضبط و نگهداري شوند؟

با آنکه هيچ گاه نمي‌توان ادعا كرد كه اكتشافات علمي مي‌توانند تفسير تطبيقي كاملي براي آيات قرآن  كريم باشند اما اين اكتشافات به گونهء اعجاب آور و تكان‌دهنده‌يي اين سؤال را نيز حل كرده‌اند.

بلي؛ آخرين ره‌آوردهاي علم جديد با تمام قوت تأكيد مي‌نمايد كه تمام اعمال و حركات ما ـ چه در روشنايي انجام بگيرند و چه در تاريكي، انفراداً صادر گرديده باشند، يا دسته‌جمعي ـ همهء اين اعمال و حركات به طور مصوّر در فضا موجود اند و در هر لحظه ممكن است كه اين تصاويرجمع‌آوري شوند. بدانسان که مي‌توان تمام اعمال خير و شرّ انسان را در طول زند‌گي‌اش بر پردهء تلويزيون مشاهده كرد.

 بررسیهاي علمي اخير ثابت ساخته اند كه از همه چيز و در همه جا، در تاريكي و روشنايي و در حالت سكون يا تحرك، يك نوع امواج حرارتي هميشگي صادر مي‌شود كه اين امواج «حرارتي» اشكال و اطوار را با تمام ابعاد آنها منعكس مي‌سازند؛ درست همانند صدا كه انعكاس كاملي از امواجي است كه زبان آنها را به حركت وا مي‌دارد. عجيب‌تر اينکه هم اكنون آلات و ابزار دقيقي براي تصويربرداري ازا مواج حرارتيي كه از هر موجودي صادر مي‌شود، اختراع گرديده‌ است و همين ابزرا و آلات، تصاوير فنوگرافي كاملي را از تمام موجوداتي كه از آنها امواج حرارتي خارج مي‌شود، به دست داده مي‌توانند.

مثلاً در نظر بگيريد كه شما هم اكنون در دفتر كار خود، مشغول نوشتن گزارشي هستيد و يك ساعت بعد از آن دفتر بيرون مي‌شويد. اما شما بايد بدانيد كه امواج حرارتيي كه از وجود شما در اثناي كاردر دفترتان صادر گرديده است، براي هميشه در فضا باقي مي‌ماند و به دست آوردن يك فيلم كامل از يك جلسه يك ساعته شما در آن دفتر به وسيلهء اين آله در هر زماني ممكن است. با اين قيد كه آلات و ابزار فعلي، فقط تا چند ساعت بعد از بيرون شدن شما از دفتر مي‌توانند تصاوير حرارتي خارج شده از وجود شما در آن دفتر را ثبت نمايند، اما اين ابزارها نظر به ضعفي كه دارند، از امواج قديمي­تر تصويربرداري كرده نمي‌توانند ليكن قطعاً اختراع آلات قويتر در اين رابطه ممكن است.

قابل ذكر است كه در اين ابزار اختراع شده جهت تصويربرداري از امواج حرارتي، از اشعه‌يي استفاده مي‌شود كه آن را «اشعهء انفرارد» مي‌نامند. يكي از خواص اشعّه فوق‌الذكر اين است كه در تاريكي و روشنايي به طور يكسان فيلمبرداري كرده مي‌توانند،كه هم اكنون دانشمندان در امريكا و انگلستان از اين آله در كارهاي تحقيقاتي خويش بهره‌برداري مي‌نمايند.

به طور مثال روزنامه «ريدرزدايجست» در اين باره خبري را منتشر ساخت كه در آن آمده است:

«در يكي از شب‌ها طيارهء ناشناخته‌يي در آسمان نيويورك ظاهر گرديد كه دانشمندان به وسيلهء اين ابزار، امواج حرارتي صادرشده از آن در فضاي نيويورك را عكس­برداري نمودند و اين امر توانست نوعيت آن هواپيما را آشكار سازد». اين ابزار را به نام «ايواپروگراف» يا آلهء «تصويربردار حرارت» مي‌نامند.

جريده «هندوستان تايمز» به مناسبت اين اختراع، تفسيري نوشته است كه در آن آمده است:

«ما به بركت اين اختراع خواهيم توانست در آينده تاريخ مان را بر پردهء سينما مشاهده كنيم و بسيار ممكن است كه اين عمليه، به اكتشافات عجيب و غريبي منجر گردد كه ديدگاه و افكار ما را در باهء تاريخ، از ريشه عوض نمايد».

دانشمند جهان اسلام علّامه «وحيدالدين خان» در اين باره مي‌گويد:

من از اختراع اين آله كاملاً شگفت‌زده شده­ام؛ زيرا معناي اختراع فوق اين است كه زندگي هر يك از ما در پردهء عالم آنگونه تصويربرداري مي‌شود که ابزارهاي اتوماتيكي سريع، تمام تحركات هنرمندان سينما را ثبت تصويري مي‌نمايند. پس شما بايد بدانيد كه اگر بر روي فقيري سيلي مي‌زنيد، يا باري را از دوش مسافر غريبي برمي‌داريد و يا به هر كار خير يا شرّ ديگري مشغول مي‌شويد تمامي تحركات شما بر پردهء هستي ثبت مي‌شود، به نحوي كه شما هرگز نمي‌توانيد جلو اين تصويربرداري را گرفته يا از ديد هميشه بيدار اين دوربين الهي فرار نماييد و چه در تاريكي قرارداشته باشيد، چه در روشنايي، زندگي شما كاملاً همانند يك سناريويي است كه در استديوي فيلم‌برداري ضبط مي‌شود و سپس به بينندگان سينما يا تلويزيون در زمان و مكاني بسيار دورتر از زمان و مكان ثبت سناريو نشان داده مي‌شود، اما شما وقتي فيلمهاي سينمايي را مي‌بينيد، گمان مي‌كنيد كه گويا خود نيز در حادثه حاضر بوده‌ايد. و چنين است وضعيت حيات و حركات هر انسان و ردويدادهالي كه او در متن آنها به سر مي‌برد. چه ترديدي نيست كه در روز قيامت فيلم كاملي از زندگي هر يك از ما و شما در برابر ديدگان ما قرار داده خواهد شد و در آن روز همه فرياد خواهيم كشيد كه:

]يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلا كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا[

«اي واي بر ما اين چگونه كتابي است كه هيچ كار كوچك و بزرگي را رو نگذاشته است، مگر آنکه آن را در شمار و حساب آورده است» [كهف/49]

و چنين است كه اعتقادات حقّهء الهي، همراه و هنگام با پيشرفت‌ها و انكشافات علمي بشر بيش از پيش مبرهن مي‌گردند و علم با تمام توان مي‌آيد تا در راستاي تفسير قرآن كريم و اثبات حقّانيت اين دين مبين عمل نمايد.

ســــــــــــــــحر رنگها

«گرانت آلن» كه از بزرگان دانش «روانشناسي» است، مي‌گويد: «در طبيعت احساس ما، عاملي نيرومندتر يا متنوع‌تر از آنچه كه احساس به رنگ‌هاي مختلف مي‌تواند در ما ايجاد نمايد، وجود ندارد».

اما «هوارد كچام» كه او نيز دانشمندي به نام در اين عرصه است، مي‌گويد: «بدون ترديد تاثير رنگ در احساس انسان ريشه‌دار و عميق است. در این رابطه آزمايشهايي انجام گرفته است كه ده‌ها سال پيوسته ادامه داشته و خواه ما بفهميم، خواه نفهميم، رنگ در عملكردهاي مثبت و منفي ما و در احساس ما به گرمي يا سردي، يا شادي و غم، بلكه حتي در شخصيت و نحوهء نگرش ما به زندگي تاثير گذار است».

بررسیها و پژوهش‌هاي زيادي بالاي «رنگ» و تأثيرات آن انجام گرفته و با درهم آميختن بعضي از رنگ‌ها با بعضي ديگر، صدها هزار رنگ جديد پديد آمده است. روش دست‌يابي به رنگ‌هاي جديدتر، اغلب قرار دادن دو استوانه يا بيشتر از آن، از ورق به رنگ آغشته شده بالاي يكديگر در يك دستگاه شبيه دستگاه «گراموفون» مي‌باشد كه در هر يك از اين استوانه ها، از مركز دائرهء آن به سمت محيط دائره، راه نفوذي موجود است و آنگاه كه استوانه به چرخ مي‌افتد، رنگ‌ها هم در همديگر مخلوط مي‌شوند. با اين روش است كه دسترسي به 300000 رنگ مختلف ميسّر گرديده است، در حالي كه انسان قبل از اين، به وجود بيشتر از هفت رنگ كه همان رنگ‌هاي معروف «قوس قزح» مي‌باشند، واقف نبود.

همچنان آزمايشهايي كه به وسيلهء دانشمندان عرصهء روانشناسي انجام گرفته، از آن حكايت دارند كه تأثير رنگها تا اعماق وجود انسان راه مي‌برد تا بدانجا كه در دنياي متمدّن كنوني، بيمارستانها، متخصصّان عرصهء «رنگ‌شناسي» را براي انتخاب رنگ اطاق‌هاي بيمارانشان فرا مي‌خوانند، چراكه يقين دارند، انتخاب رنگ مناسب در بهبود وضعيت بيمارانشان تأثير مثبت مي‌گذارد. همچنين در دنياي متمدن اين يك امر بسيار عادي و معمولي است كه صاحب منزل به متخصص رنگ‌ها مراجعه نمايد تا مثلاً رنگ گلي را كه در يك مجلس و محفل خاص بايد به كار گرفته شود انتخاب نمايد، يا در كنفرانس و سميناري كه به يك مناسبت خاص منعقد مي‌شود، رنگ همخوان با آن مناسبت را بر گزيند و حتي رنگي را كه بايد بر سر دسترخوان غذا به كار گرفته شود. و بي ترديد انتخاب رنگ در موارد زيادي، يكي از عوامل موفّقيت و درخشش خوب آن مناسبت است. قطعاً عامل اساسي اين امر، همان حالت روانيي است كه غالباً رنگ مي‌تواند در محل يك اجتماع ايجاد نمايد.

به اين ترتيب است كه «علم الوان» داراي اصول و رهيافت‌هاي خاص خود مي‌شود كه اين اصول و رهيافت‌ها از بررسیها و مطالعات ممتد بر روي تأثير رنگ در احساس انسان به وجود آمده‌اند.

با كشف تأثيرات رنگ‌ها، دانشمندان عرصهء نباتات نيز به پرورش گل‌هاي رنگارنگ بذل توجّه بيشتر نموده‌اند. همچنان در عرصهء صنعت نيز، رنگ به عنوان يك ركن اساسي مورد توجّه قرار گرفته است. از اين رو، كارخانه‌هاي مواد كيمياوي، توليد رنگهاي مختلف را در ميدان توجّه خويش قرار داده و كارخانه‌هاي بافت و ريسند‌گي نيز در رواج و مصرف توليدات‌شان مرهون انتخاب رنگ‌‌هاي جذابتر مي‌باشند. انسان عصر حاضر ب به اهميت رنگ در لباس خويش نيز آگاه گرديده و حتي تأثير انتخاب رنگ را در عواطف و احساسات خويش نيز دريافته است؛ زيرا مطالعات و بررسیهاي علم روانشناسي تأثير رنگ‌هاي مختلف را بر روي احساس انسان به اثبات رسانده‌اند.

 مثلاً از نظر روانشناسان، رنگ زرد باعث ايجاد تحرك بيشتر در دستگاه عصبي انسان مي‌شود. در حالي كه رنگ ارغواني، اعصاب را به آرامش فرا مي‌خواند. همين طور رنگ آبي در احساس انسان معني سردي و برودت را زنده‌مي‌سازد. در حالي كه رنگ سرخ، احساس گرمي و حرارت را در او ايجاد مي‌نمايد.

اخيراً صاحب يكي از كارگاه‌هاي رنگ‌ريزي، آزمايشي را بالاي كارگران زن خود انجام داد؛ به اين ترتيب كه رنگ قبلي اطاق كارشان را با رنگ آبي خفيفي تبديل كرده و مشاهده نمود كه خانمهاي كارگر، بي درنگ از رطوبت اطاق و سردي شديد آن به گلايه گذاري آغاز نمودند. حتي به اين هم اكتفا نكرده، لباس‌هاي ضخيم‌تر و گرم‌تري را پوشيدند، در حالي كه درجهء حرارت اطاق كارشان قبل و بعد از رنگ آميزي آن اطاق، به وسيلهء ابزارهاي مكانيكي در درجهء ثابت و يكساني نگهداشته ‌مي‌شد.

نكتهء مهمي كه در اين بحث وجود دارد و ما نيز به دنبال آن هستيم تاثيرات مخصوص «رنگ سبز» است . يعني همان رنگ بهشت و رنگ مورد انتخاب قرآن براي بهشتيان.

دانشمندان اين عرصه، در اين مورد هم به يك نتيجهء قاطع دست يافته اند و آن اين است كه تنها رنگي كه شادي را به روان و احساس انسان سرازير نموده، فكر وي را به سوي بالندگي بيشتر سوق داده و عواطف سرور و عشق به زندگي را در وي شكوفا مي‌سازد، همان «رنگ سبز» است.

از تكان‌دهنده‌ترين آزمايشهايي كه در رابطه با تأثيرات مثبت رنگ سبز در زندگي انسان انجام گرفته، آزمايشي است كه شاروالي لندن بالاي پل «بلاك فرايار» كه به پل انتحار مشهور گريده بود انجام داد؛ چه اغلب خودكشیها در لندن بالاي اين پل انجام مي‌گرفت. شاروالي لندن يك باره تصميم گرفت تا رنگ خاكستري سياهفام اين پل را به رنگ سبز تبديل نمايد. با شگفتي تمام حوادث خوكشي بعد از آن به (1 بر 3) اندازهء قبل از آن تقليل يافت. و شايد هم اكنون حوادث خودكشي ديگر بالاي آن پل اصلاً انجام نگيرد.

اين است تأثير رنگ سبز بالاي انسان. و همين است دليل انتخاب الهي رنگ سبز براي نباتات، درختان و جنگلات.

بلي؛ آنچه را كه امروزه جديدترين بررسیهاي علمي به ارمغان آورده‌اند، آيهء مباركهء 76 سورهء رحمن كه در وصف اصحاب بهشت است چنين مطرح مي‌نمايد:

]مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ[

«در حالي كه بهشتيان بر رفرف سبز و بساط زيبا تكيه زده‌اند»

همچنين آيهء 21 سورهء انسان:

]عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً[

«بر بالاي بهشتيان ديباي سبز لطيف و حرير سطبر است و بر دست‌هاشان دستبند نقره‌فام و خداي‌شان آنان را شرابي پاك و گوارا بنوشاند»

و همچنين آيهء 31 سورهء كهف:

]وَيَلْبَسُونَ ثِيَاباً خُضْراً مِنْ سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ[

«بهشتيان لباس‌هاي حرير سبز و ديبا از سندس و استبرق در پوشند»

كه بدون ترديد، انتخاب رنگ سبز براي بهشتيان، نشانهء بهجت و شادماني و عيش و عشرت آنان است؛ اين رنگي كه در بيان اوصاف نعمت‌هاي بهشت در قرآن كريم فراوان از آن سخن رفته است.

و اين است اعجاز روشن ديگري از معجزات علمي قرآن بزرگ.

وراثت صفات يا ژنتيك

قرآن كريم در بر گيرندهء مهمترين نظريات علميي است كه قواعد علم «وراثت» بر مبناي آن اساس گذاري شده است.

استاد «عبدالرزاق نوفل» دانشمند قرآن پ‍ژوه معروف مصري، پاره يي از اين نظريات را در كتاب «الله والعلم الحديث» گردآوري نموده و از جمله به نظريّهء علمي مربوط به «ازدواج اقارب» پرداخته است.

علم «ژنتيك» يا وراثت، از برجسته‌ترين دانشهاي معاصر است. و از همانگاه كه پايه‌هاي اوليهء اين علم گذاشته مي‌شد، بررسي قضيهء وراثت اوصاف و خصوصيات، در محراق توجّه دانشمندان اين علم قرار گرفت و آزمايش‌هاي زيادي بالاي انواع و اصناف مختلف موجودات حيه انجام يافت. اما با وصف انجام هزاران آزمايش بر روي بررسي سلوك و رفتار وراثتي، نظريّهء واحدي در اين باره پديد نيامد و آراء و افكار مختلف و گاه متضادي در اين زمينه مطرح گرديد.

در رابطه با وراثت رفتاري در انسان نيز وضع به همين گونه بود. يك نظريّه مي‌گفت كه انسان پاره يي از صفات و خصوصيات خود را فقط از پدرش  به ارث مي‌برد و مادر در اين ميان هيچگونه نقشي ندارد. نظريّهء ديگر اين انديشه را تلقين مي‌كرد كه انسان نيمي از خصوصيات رفتاري خود را از پدر و نيم ديگر آن را از جد پدري به ارث مي‌برد. و نظريّهء سوم كه متمّم اين نظر بود، اين باور را القا مي‌كرد كه صفات و خصوصيات رفتاري انسان از نسل‌هاي دور، مسلسلاً از پشتي پدري«عصبه» به نسل‌هاي بعدي منتقل مي‌شوند و براي مادر و خانوادهء وي در اين ميانه هيچگونه تأثيري نيست.

البته هر گروهي هم براي تأييد و تقويت نظر خود، امثال، حِكَم و وجيزه‌هايي را اختراع مي‌كردند اما همهء اين نظريات در حدّ «تئوري» باقي مانده و به قطعيّت و جزميّت علمي خويش نرسيد.

تا آنكه دانشمند معروف علم وراثت «فرانسيس گولتون» در سال 1897م قانوني را به اسم «قانون توارث» وضع نمود كه اين قانون، محصول مطالعات ممتد وي بود. اين قانون خلاصه مي‌شود در اينکه هر فردي از افراد بشر، نيمي از صفات و خصوصيات خود را از پدر مي‌گيرد و نيم ديگر آن را از مادر؛ زيرا تجارب علمي نشان مي‌دهد كه هستهء هر سلول از سلول‌هاي بشري، محتوي چهل و هشت عدد كروموزوم است، به استثناي سلول‌هاي تخمدان زن و نطفهء مرد كه اين سلول‌ها، محتوي نصف اين تعداد، يعني 24 عدد كروموزوم مي‌باشند كه در نتيجهء جفت‌شدن، يا ازدواج تخمك زن با نطفه (اسپرم) مرد، عدد كامل يعني «48» به دست مي‌آيد. اين كروموزوم ها محتوي جراثيم «ژنهاي» وراثتي است كه اصل و اساس وراثت صفات و خصوصيات را در انسان تشكيل مي‌دهند. و از آن جا كه هر يك از پدر و مادر، عدد مساويانه­يي از «ژنها» يا جراثيم را به جنين داده‌اند، بنابراين پدر و مادر هر دو در به ارث‌گذاشتن صفات انساني در فرزندشان، سهم مساوي دارند.

 شايان ذكر است كه قانون توارث «فرانسيس گولتون» از سوي دانشمندان حسن استقبال شد و كشف اين قانون يك پيروزي مسلم علم در ميدان «وراثت» تلقي گرديد.

اما دانشمندان سرگردان در ميان دخمه‌هاي آزمايشگاه‌ها كجا بودند كه به سراغ آيهء 28 از سورهء مريم بروند كه اصل تساوي در «وراثت» را همراه با اساس علم «وراثت» وضع مي‌نمايد؛ جايي كه در داستان مريم وعيسي عليهماالسّلام از زبان قوم ايشان كه از تولد بدون پدر حضرت عيسي شگفت‌زده شده‌ بودند، مي‌گويد:

]يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً[

«اي مريم! اي خواهر هارون! تو را نه پدري ناصالح بود و نه مادري بدكار»

يعني اينکه مريم نمي‌تواند در تولد حضرت عيسي مرتكب خطايي گرديده باشد. چنين چيزي از آن رو قابل تصور نيست كه او اين خطا را از پدر و مادر خود به ارث نبرده است. معني این سخن آن است كه صفات و خصوصيات، از پدر و مادر هر دو به ارث برده مي‌شوند.

بلي؛ شايد دانشمندان بدان جهت در پي يافتن اين اصل علمي ده‌ها سال سرگردان بودند تا با دست يابي علمي و تجربي به اين نظريّه، شاهد و گواهي عيني بر اعجاز علمي قرآن كريم بوده باشند.

گفتني است كه اصل تحريم ازدواج اقارب درجه يك با يكديگر در اسلام، نيز مبتني بر دو فلسفهء علمي و اخلاقي است. از جهت اخلاقي قضيه كه بگذريم، ازدواج اقارب با همديگر، به ويژه نزديكان درجه يك همچون برادر و خواهر ـ از نقطه نظر علمي ـ سبب انتقال و تصلّب تمام ضعف‌هاي ارثي (ژنتيك) آنها در نسل دوم و نسلهاي بعدي مي‌شود؛ كه اين امر منافي با اصل تكامل در خلقت، و موجب پيدايش ضعف و انحلال در قوام وجود فيزيكي و رواني انسان است.

به همين دليل است كه ازدواج اقارب درجه يك با همديگر در اسلام به طور قطع حرام مي‌باشد.

شكي نيست كه حرمت ازدواج اقارب درجه يك با يكديگر در اسلام، كه در آيات زيادي و از جمله در آيهء 23 سورهء نساء: ]وَالْمُحْصَنَاتُ مِنْ النِّسَاءِ...[ مطرح گرديده است، خود به معني بيان مباني علم «وراثت» در قرآن كريم است. و هر كشفي كه بشر موفق به انجام آن در اين ميدان شود، بدون ترديد گامي در راستاي تفسير علمي آيات مباركهء قرآني در اين عرصه است.

از عــــــــــــلم تغذيه

در فهرست محرماتي كه قرآن كريم در ارتباط با خوردنیها براي ما ارائه مي‌كند، يكي هم خون ريخته (دم مسفوح) قرار دارد.

 البته انسان قديم از اهميت اين موضوع غافل بود، اما با پيشرفت‌هاي جديد علم طبابت و آزمايش‌هاي لابراتواريي كه بالاي خون ريخته انجام گرفت، مسلم گشت كه حرمت تناول «خون ريخته» داراي اهميت خاصي نسبت به صحت و سلامتي انسان است. چه آزمايش ها اثبات مي‌كنند كه خون، داراي مقادير زيادي از «اسيد اوريك» مي باشد و اين مادّهء سمّيي است كه اگر در برنامهء غذايي به كار گرفته شود، به سلامتي انسان سخت آسيب وارد مي­كند.

راز اينکه اسلام روش خاصّي را در ذبح حيوانات معرفي كرده است نيز در همين جا نهفته است؛ زيرا معني «ذبح» در اصطلاح شريعت اسلامي، كشتار حيوان به روش خاصّي است كه اين روش مي‌تواند تمام خون موجود در جسم حيوان را از جسم آن خارج گرداند؛ چه در ذبح به شيوهء اسلامي فقط بايد وريد اساسي گردن حيوان قطع گرديده و از قطع وريدهاي ديگر اجتناب به عمل آيد تا در نتيجهء آن مغز بتواند تا آخرين لحظهء مرگ كامل حيوان، ارتباطش را با قلب حفظ نمايد؛ عمليه‌يي كه مانع از آن مي‌شود تا مرگ حيوان در نتيجهء يك تصادم خشن و شديد آني از قبيل وارد نمودن صدمه به اعضاي اساسي جسم وي همچون دماغ، قلب، يا كبد انجام بگيرد؛ زيرا اگر مرگ حيوان بر اثر وارد آمدن صدمهء سخت آني انجام گيرد، خون موجود در جسم آن بي درنگ در عروقش منجمد گرديده و در عين حال به بقيه اعضاي جسمش نيز سرايت مي‌نمايد و به اين ترتيب در نتيجهء انتشار سريع «اسيد اوريك» به سراسر جسم، گوشت بدن حيوان مسموم مي‌شود. پس ذبح به شيوهء اسلامي، تنها روش سالم و بهداشتي استفاده از گوشت حيوانات است.

@    @    @

همچنين قرآن كريم گوشت «خوك» را حرام گردانيده است. البته انسان قديم چيزي از اسرار اين تحريم را نمي‌دانست اما او امروزه مي‌داند كه خوردن گوشت خوك، عامل بسياري از علل و امراض مي‌شود؛ زيرا گوشت خوك در ميان تمام حيواناتي كه برروي زمين زندگي مي‌كنند، محتوي بيشترين مقدار مادهء سمي «اسيداوريك» است؛ از آن جهت كه حيوانات ديگر، اين ماده را به طور مستمر از طريق بول به بيرون افراز مي‌نمايند. چنانكه جسم انسان نيز به كمك كليّه‌ها 90% از اين ماده را به بيرون افراز مي‌­كند. اما «خوك» قادر به إطراح «اسيداوريك» از جسم خود نيست مگر به مقياس بسيار كمي كه از دو در صد ميعانات قابل افراز آن تجاوز نمي‌كند. پس كميّت باقي‌ماندهء اين سموم مهلك، جزئي ازگوشت وي مي‌شود. از همين جاست كه «خوك» هميشه از دردهاي مفاصل رنج مي‌برد و كساني كه از گوشت آن نيز استفاده مي‌­كنند، نيز به طور دايم از درد مفاصل، روماتيزم و امراض ديگر مانند آن شكوه دارند.

و همين جاست كه به اعجاز علمي آيات [173ـ 3 ، 4ـ 115 و 145] به ترتيب از سوره‌هاي [بقره ـ مائده ـ نحل و انعام] مي‌رسيم و ملاحظه مي‌كنيم كه قرآن كريم نه فقط در يك آيه، بلكه در چند آيه و چندين سوره، تحريم قاطع «خون» و گوشت خوك را اعلام نموده است. در اينجا فقط آيهء مباركهء 173 سورهء بقره را با هم مي‌خوانيم:

]إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ[

«به تحقيق كه حرام گردانيد خدا بر شما گوشت حيون خود مرده، و خون و گوشت خوك را و هر چه را كه به اسم غير خدا كشته باشيد»

قطعاً يكي از علل تحريم «گوشت خود مرده» نيز همان علّت موجود در تحريم خون و گوشت خوك است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در   27 فروردين 1389برچسب:,ساعت 17:10  توسط حشمت الله