تجلی قرآن در عصر علم

قرآن در عصر ساینس جدید

نگاهي به اعجاز قرآن كريم

تجلی قرآن در عصر علم

 

قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[

«بگو: اي مردم! بي‌گمان من فرستادهء خدايم به سوي تمامي شما»

روشن است كه «اعجاز بلاغي قرآن» فقط مي‌تواند قوميّت عرب را ارضا و اقناع نمايد در حالی که تبليغ پیام اسلام براي مردم غير عرب، قطعاً مستوجب آن است تا در جهت اقناع ايشان به معجزهء پيامبر اسلامe راهي ديگر وجود داشته باشد؛ چه ترجمهء قرآن به زبانهاي ديگر، اعجاز بلاغي آن را كه کلّا به نصّ عربي وابسته است، به زبان ديگري انتقال نمي‌دهد و بناءً ترجمهء قرآن نمي‌تواند تنها راه اقناع مردم غير عرب نسبت به حقانيّت آن باشد.

هرچند اين امر كه ترجمهء قرآن مي‌تواند ارزشهای اسلام را براي مردم غير عرب روشن گرداند، حقيقتي است آشکار؛ ولي اين امر به خودی خود بسنده نيست چرا که اديان ديگر نيز به سوي بسی از اين ارزشها فرا خوانده‌اند. بناءً پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آيا ما واقعاً مي‌توانيم از همهء مردم دنيا بخواهيم زبان عربي را فرا گيرند تا با اعجاز بلاغي و ادبي قرآن آشنا شوند؟ قطعاً تحقق بخشيدن به اين پيشنهاد اگر غير ممكن نباشد، کاری سخت دشوار است.

 پس از آنجا كه قرآن معجزهء پيامبري است كه براي عموم مردم برانگيخته شده است بنابراين، معجزه­اش نيز بايد علاوه بر بُعد بلاغی داراي ابعاد ديگر اعجازي نیز باشد تا اين ابعاد اعجازي برهان قاطعي بر حقانیّت قرآن براي مردم غير عرب زبان نيز تلقي شود. بي‌گمان «اعجاز علمي قرآن» يكي از این ابعاد است.

1.   اعجاز قرآن در عرصهء علمي بيشتر در اين حقيقت متبارز  مي‌شود كه قرآن در عصر خمودگی و خموشی علمي بشر نازل شده و معلومات بشر آن عصر، در گسترهء علوم طبيعي، كَوني و سایر ميادين علم بسيار اندك و اغلب خطاآميز بوده است. مثلاً بشر قبل از عصر رسالت، آسمان را سقف زمين مي­پنداشت و ستار‌گان را ميخ‌هاي نقره‌اي درخشان كوبيده بر اين سقف و يا قنديل‌هايي كه در فضا معلّق اند. بشر در آن عصر خورشيد را ساكن و بي‌حركت، زمين را سوار بر يكي از شاخ‌هاي «گاو مادر» و زلزله‌ها را معلول انتقال زمين از يك شاخ گاو به شاخ ديگر آن مي‌پنداشت. و بدين گونه افكار و انديشه‌هاي خرافي ديگر.

در چنان عصري، قرآن مي‌آيد و در عرصهء علوم آفاقي و انفسي آياتي را كه از ابتدا تا انتها و تا بي‌انتها، جلوه‌بخشاي حقّ و صدق و معرفت ‌اند به نمايش مي‌گذارد و باز بر زبان پيامبر اُمّيي كه هرگز نمي‌خوانده و نمي‌نوشته است؛ چنانکه به هيچ مكتب و معلّم و آموزشگاهي هم نرفته است. آري! اين آيات معجز علمي بر قلب مردي نازل مي‌شود كه در نوجواني چوپان  گوسفندان و در دوران جواني كارگر امور تجاري‌ در كاروان بوده ‌است. چنانکه خداي متعال در آيهء (48) سورهء «عنكبوت» مي‌فرمايد:

]وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[

«و تو هيچ كتابي را پيش از اين نمي‌خواندي و با دستت هيچ كتابي را نمي‌نوشتي، وگرنه باطل‌انديشان قطعاً به شك در مي‌افتادند»

شهيد سيدقطب «رح» صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» در بحثي روشنگرانه پيرامون تصحیح نگرش به آیات علمي قرآن كريم و اهداف آن، مي‌نويسد:

«شكي نيست كه قرآن كتاب هدايت انسان است. قرآن براي تحقق اين هدف اساسي، در صدد ايجاد جهانبيني خاص، نظام خاص و جامعه يي خاص مي‌باشد. در صدد ايجاد امّت جديدي در روي زمين است كه نقش ويژهء خود در رهبري بشريت به سوي شاهراه حق و خير و فضيلت را بر عهده گرفته و نمونهء معيني از جامعهء انساني را كه در مكتب‌ها و نظامهاي بشري تكرار نشده است، پديدار گرداند. بنابراين، هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده و اعجاز علمي آن نيز كل ابعاد اعجازي قرآن را در بر نمي‌گيرد. به همين دليل است که قرآن نيامده است تا كتابي در علم نجوم يا كيميا يا طب باشد؛ آنگونه كه بعضي از هواداران قرآن از آن مي­طلبند. يا چنانكه در جانب ديگر، برخي از دشمنان قرآن مي‌خواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل اين علوم قرار دهند! بي‌ترديد هر دو نوع كوشش در اين راستا، چه از سوي دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر دركي نادرست از طبيعت اين كتاب و مأموريت اصلي آن مي‌باشد.

پس وقتي ما به ميدان اعجاز علمي قرآن كريم وارد مي‌شويم، بايد بر اين حقيقت تأكيد بگذاریم كه مأموريت اصلي و موضوع اساسي قرآن همانا «انسان» است. وظیفهء قرآن این است تا چهارچوبهای بنیادین یک جهانبینی کلّی از نظام هستی و رابطهء آن با آفريدگار آن را پي افکنده و جايگاه انسان در اين ميان را معرفي نمايد. آنگاه بر اساس اين بينش‌ها و نگرش‌ها، يعني بر اساس اين  جهانبيني كلّي، برنامه­اي را براي زند‌گي به وجود آورد كه به انسان ميدان دهد تا تمام نيروها و توانمندیهاي خود و از جمله توانمندي عقلي و علمي­اش را در عرصهء شناخت هستی به كار اندازد و در همان حدود و ثغوري كه برايش تعيين شده است به بحث و بررسي، كاوش و پژوهش، تحقيق و تفسير و تجربه و تطبيق پرداخته و به آن نتايج و باورهايي كه مي‌تواند برسد، برسد؛ نتايجي كه بالطّبع نه نهايي هستند و نه هم مطلق و غير شكننده. پس اگر قرآن به ميادين علم مي‌رود تا كليدهاي اصلي مفاهيم كلّي در عرصهء علوم كَوني و تجربي را به دست انسان بدهد، در واقع خود اين امر، حركتي در راستاي هدفمندي ياد شده است و اما هرگز نبايد فراموش كرد كه رهيافتهای علمي قرآن در اين بُعد از ابعاد اعجازي نيز نهايتاً به آن قله‌يي كه نامش «ايمان» است منتهي مي‌شود.

بنابراين، موضوع محوري قرآن همانا خود «انسان» است؛ انسان با ديدگاه‌ها و باورمندیهاي خود، با مشاعر و ادراكات خود، با روش‌ها و رفتارهای خود و با روابط و علايق خود. اما علوم مادّي و نوآوري در عالم مادّه، با ابزارها و راهكارهاي گونه گون آن؛ موكول به عقل انسان، تجارب، اكتشافات، فرضيّات و نظريّات اوست تا خود در اين عرصه، منطبق با توانمندیهاي خويش پيش بتازد.

سپس نویسنده مي‌افزايد: «من از ساده‌لوحي بعضي از مسلمانانی که عاشق و دلسوختهء خدمتگذاري به قرآن اند در شگفتم؛ آناني كه به انگيزهء دفاع از قرآن يا خدمت به آن و دقيقاً تحت تأثير زرق و برقهاي خيره‌كنندهء علوم و تكنولوژي جديد، تلاش مي‌كنند تا چيزهايي را بر قرآن بيفزايند كه از قرآن نيست و اموري را بر آن تحميل نمايند كه هرگز مقصود قرآن نبوده است. كساني كه مي‌كوشند تا قرآن را كتابي در علوم طب، كيميا، نجوم و... معرفي نمايند، گویی با اين كار خود قرآن را بزرگ و باشكوه مي­گردانند!!

اين عده از مسلمانان ساده‌لوح بايد بدانند كه اوّلاً قرآن در موضوع خود كتاب كاملي است و ثانياً اينکه موضوع آن بزرگتر از همهء اين علوم مي‌باشد زيرا موضوع آن خود انسان است؛ انساني كه اين علوم را كشف مي‌کند و از آنها بهره مي‌گيرد. شكّي نيست كه تحقيق و پژوهش، تجربه و تطبيق و اكتشاف و نوآوري، از توانمندیها و ويژ‌گیهاي عقل انسان است، در حالي كه قرآن بناي كلّيت اين انسان را بر عهده دارد؛ بناي مجموعهء شخصیت آن، ضمیر آن و نیز عقل واندیشهء آن را. چنانکه قرآن عهده دار بنای جامعهء انساني نيز هست، جامعه‌يي كه به اين انسان اجازه دهد تا از امكانات به وديعت گذاشته شده در اندرون وجود خويش، به درستي بهره گيرد. و بعد از آنکه انساني سالم متولد شد و جامعهء سالم به وجود آمد طبيعي است كه آن وقت قرآن به او ميدان مي‌دهد تا در عرصهء پژوهش و تحقيق جلو آمده به نتايجي درست يا نادرست دست يابد؛ در حالي كه موازين و ملاك‌هاي بينش و تفکّر صحيح را نيز براي وي تأمین و تضمين نموده است.

همچنان جواز ندارد كه ما حقايق علمي نهايي و معجزات علميي را كه اين كتاب الهي در راه ايجاد يك جهانبيني درست از طبيعت هستي، طبيعت همآهنگي و انسجام ميان اجزای آن و نهايتاً ارتباط يكپارچهء آن با آفرينندهء يكتايش ارائه مي‌كند، به فرضيّه‌ها و نظريّه­های عقلي بشر و يا حتي به آنچه كه «حقايق علمي» ناميده مي‌شوند و از طريق تجربيّات قاطع بشري به دست مي‌آيند وابسته بسازيم؛ چه حقايق و آيات علمي قرآن، حقايقي نهايي، قاطع و مطلق اند از آنجا كه سرچشمهء آنها، عقلي است ازلي و ابدي كه بر ازل و بر ابد احاطه دارد، چه او خود آفرينندهء هستي است و بنابراين علم و معرفتش نيز در بند زمان و مكان نمي‌باشد. در حالي كه ره‌آورد­هاي عقلي انسان ـ هر چند هم كه از پشتوانهء ابزارهاي نوين برخوردار باشند ـ حقايقي غير نهايي، غير قطعي و به چهارچوب تجربيّات و ابزارهاي ناقص بشري محدود مي‌باشند و به طبيعت حال؛ پیوسته در معرض تغيير، تعديل و نقص قرار دارند و حتي در معرض اينکه رأساً به عقب برگردند!

ليكن اين سخن بدين معنی نيست كه ما از آنچه علم در عرصهء آفاق و انفس؛ يعني در عرصهء انسانشناسی و هستي­شناسی براي فهم روشن‌تر معاني و آيات قرآن و اثبات حقايق ايماني آن به ما ارائه مي‌كند و اين داده‌ها در واقع تفسيري هر چند كم‌رنگ، ناقص و متغيّر از اعجاز آيات علمي قرآن را به دست مي‌دهند، تماماً چشم پوشيده و از آنها بهره نگيريم، قطعاً ما چنين چيزي را توصيه نمي‌كنيم».

در واقع براي تحقّق همين مرام است كه كتاب حاضر تدوین شده است. بنابراين مؤلّف قطعاً بر سر آن نیست تا در اين كتاب، قرآن كريم را به وسيلهء علم بشر اثبات نموده و يا با علم بشري بر صحّت و حقّانيّت آن استدلال كند؛ زيرا در حقيقت اين علم است كه براي اثبات خود نيازمند استمداد از كتاب خداي عليم مي­باشد.

پس اگر در اين رساله از اكتشافات علمي بشر سخن به ميان مي‌آيد ـ كه فراوان هم به ميان مي‌آيد ـ غايهء اساسي از اين بيان، نزديك‌ساختن معاني و مفاهيم اعجازي آيات علمي قرآن به اذهان بشر و به تبع آن متبلور ساختن حقّانيت اين كتاب الهي است. با ايمان راسخ به اين حقيقت كه ميان علم «صحيح» و وحی «صریح» هيچ نوع تصادمي وجود نداشته و چنين تقابلي هرگز ممكن نيست مگر آنگاه كه تئوري علمي نادرست بوده و يا فهم ما از قرآن، فهمي مغلوط و خطاآميز باشد. و کسانی كه نگارنده با بهره‌گيري از آثارشان این كتاب را به تأليف آورده است، هرگز مدعي چنين عصمتی نبوده و نمي‌توانند خود را از اين نقص تبرئه نمايند.

به عبارتي ديگر، مطابقت آيات قرآن کریم با اكتشافات جديد علمي ـ كه محور بحث اين كتاب مي‌باشد ـ مبتني بر اين حقيقت است كه علم جديد در پاره‌يي از موارد توانسته است از روي رازهاي علمي و اعجازي آياتي از قرآن پرده بردارد؛ و هم از اين روي علم جديد توانسته است مضامين و مفاهيم سودمندي را در راستاي تفسير اشارات قرآني در بارهء اين موضوعات، در اختيار ما قرار دهد. حال اگر بررسیهاي علمي آيندهء بشر، پدیده­ای از پديده‌هاي علم جديد يا موضوعي از موضوعات آن را به طور كلّي يا جزئي ابطال نمود، اين امر مطلقاً به صداقت و حقانيّت قرآن لطمه‌يي نمي‌زند؛ بلكه معني واقعي چنين تحوّلي اين است كه مفسّر قرآن درآن مقطع خاص، در كوشش خود براي تفسير يك اشارهء مجمل قرآني، ناكام بوده است.

بلي؛ قرآن برنامهء هدايت انسان است و در این راستاست كه آيات اين كتاب معجز، سرشار از اشارات و بيانات علمي در هر دو ميدان علوم آفاقي و انفسي مي‌باشند تا دريچه‌هاي جديدي را بر روي عقل جستجوگر انسان به سوي افق‌هاي هدايت و ايمان بگشايند. هم از اين روي است كه الفاظ و مشتقّات «علم» بيشتر از (160) بار در قرآن كريم تكرار گرديده و در حدود (750 ) آيه از مجموع كل آيات آن؛ آيات علمي و بقيّه به ابعاد تشريع، عبادات، عقايد، تكاليف، معاملات، قصص، امثال... مربوط مي‌باشد.

از آنچه گفتیم اهداف انتخاب موضوع این رساله که در بالا به مؤلّفه های عمدهء آن پرداخته شد در چند نکتهء آتی خلاصه می شود:

1-   با نگاهی به میراث علمی گرانسنگ تاریخ تفسیر و علوم قرآن، این واقعیت در همان بادی امر به دیده می­آید که حجم عظیم تفاسیر قرآنی از نخستین تفسیر جامع قرآن کریم – تفسیر طبری –  گرفته تا آخرین تفاسیری که در اوایل نیمهء اول قرن سیزدهم هجری تألیف شده است، کتابهایی اند كه هیچ يک آنها نه تماماً و به طور همه جانبه در بُعد تبیین اعجاز علمی قرآن کریم پاسخگوی داده ها و دریافتهای نوین از آیات قرآن مي­باشند و نه عمدتاً جوابگوی همهء مطالبات مخاطبان حال حاضر قرآن کریم. دلیل آن به طور روشن در اين نکته متبارز است که قرآن در عین اينکه فرازمانی، فراجهانی، فرا تاریخی و فراتر از تحولات مقطعي می باشد اما برای همیشه با زمان و سیر تحولات و انکشافات زندگی و جهان در حال حرکت و سيّاليّت است چرا که کتاب همیشهء خداي متعال برای همیشهء بشر می باشد. حال آنکه تجارب و برداشتهای بشری غیر مأثور، همواره در معرض نسخ، انجماد و ایستایی قرار دارند و چه بسا اگر از پارهء جهات به کلّیت يک موضوع ناظر باشند، اما در بُعدی دیگر نتوانند افقهای جديد را تماماً برتابانند.

البته اين امر نه از ارزش میراث علمی بشر می­کاهد و نه به جنبه­های کاربردی آن در حیات و هستی لطمه وارد می کند چرا که قضیه در اینجا قضیهء «نسبیّت» است. در بسي از موارد چنين می شود که قضایای علمی ناشی از تجارب بشری، در پیوند با معارف الهی جاودانه و بدون تاریخ مصرف می شوند ولی در پاره­ای از موارد هم آن فهم­ها و دریافتها تاریخ مصرف دارند. تازه اندیشه هایی هم که تاریخ مصرف دارند به درد بازخوانی مجدّد می خورند و گاه در نسبیّت ظروف بشری که از انسانی تا انسانی دیگر متفاوت است، کارایی و اثربخشی خاص خود را نیز  ممکن است دارا باشند.

 لذا تکرار و تأکید می­کنم که میراث علمی مربوط به حوزهء فهم بشری از آیات قرآن؛  از نظر فراگیری، ژرفا، تنوّع، تکثّر و گسترهء موضوعی همیشه کارا، مفید و اثربخش اند در عین اينکه نیاز به امتداد و تکامل داشته و ممکن است در ظروف و شرایطی پاسخگو نباشند. مثلا روشن است که کتاب تفسیر فخر رازی به تصنیف آمده در ده قرن قبل، پیش از جهش علمی و خیزش تمدنی عصر حاضر تدوین شده است. بنابراین اگر این کتاب نتواند از توافق و تلائم دقیق و روشنی که میان نصوص کتاب و سنّت و اکتشافات علمی جدید در حوزهء هستی­شناسی پديدار شده است خبر دهد – که قطعا هم نمی تواند – این امر مسلّما نقصی در تفسیر کبیر رازی به شمار نمي­رود، به این دلیل که این کتاب بر حقایق مفهومی آیات قرآن منطبق با ظرف فکری عصر خود ناطق بوده و از ویژگی سیّالیّت ذاتی و جوهری متن قرآن کریم که از مختصات اعجازی آن مي­باشد در همان برههء مشخص، آیینه داری نموده است و حالا آمده است تا بگوید: من پلکان صعود به معراج مفاهیم پایان ناپذیر قرآنی را تا بدینجا برافراشته­­ام؛ پس بر آن فراز آیید اما از اين فراز تا فرازهای ناشناختهء بعدی و تا بی نهایت، دیگر مال من نیست؛ این شما و زور گامهای تفکّر و نفس نفس لحظه­های تأمّل و اندیشه تان، ولی من همچنان در پشت سر حامی و جانمایهء راهتان هستم و همهء تاریخ را در ورایتان با شما خواهم ماند.

2-   تفسیر آیات علمی قرآن از منظر علم جدید و همراه و همپا با انکشافات زمان در واقع همان تداوم پيام و اعجاز قرآن در عرصهء بخشندگی مفهومی و معرفتی است. البته این امر مسئولیّت قرآن پژوهان مسلمان را در عصر حاضر که عصر انفجار معرفتی و معلوماتی بشر است دوچندان می سازد. رسالهء حاضر کوششی متواضعانه در این راستاست.

3-   قوانین و برنامه های دینی برای جامعهء بشری همواره از حکمتهايی ارزنده برخوردار می باشند که شارع حکیم، فهم بسی از این حکمتها را به عقل بشر وا گذاشته است. روشن است که عقل فقط از دریچهء علم می تواند به این رموز پی ببرد. پس تفسیر آیات علمی قرآن کریم خود رازگشای حکمتهای قرآنی مي­باشد. مانند آنچه که علم جدیداً از حکمتهای روزهء رمضان، زیانهای گوشت خوک، شراب و امثال آن پرده برداري نموده است. این رساله نیز در بسی از عناوین خود همین هدف را دنبال خواهد کرد.     

4-   استحکام تهدابهای ایماني در دلهای مسلمانان از طریق بارورسازی اندیشهء آنها با مفاهیم و حقایق علمی برخاسته از متن و روح قرآن، هدفی والا و گرانمایه است که جامعهء علمی بویژه نهادهای اکادمیک باید در جهت آن گامهای برازنده­ای بردارند. بدون تردید یکی از زمینه های این استحکام و باروری، بیان امتداد و پیوستگی برهانهای قرآن از عصر رسالت تا عصر اکتشافات علمی و تا فراسوی آن مي­باشد. پس اگر معاصران پیامبر اکرمr بسیاری از معجزات ایشان را به چشم سر دیده اند اینک خدای عزّوجلّ به مردم عصرما و عصرهای دیگر، معجزات روشن قرآن را که متناسب با ایجابات عصرشان نيز مي­باشد نشان داده و از این طریق راهي به سوي درک بيشتر حقانیّت قرآن مي­گشايد. این یکی دیگر از اهدافی است که رسالهء حاضر به دنبال تحقّق آن می باشد.

5-   خدای متعال نگرش در پدیده های هستی را که علوم تجربی بر بنیاد آن استوار اند، راهی به سوی ایمان به خود و ارزشهای دین خویش قرار داده است، اما گاه دیده شده که این نگرش در محیط های سنّتی دینی و مراکزی که از آن نمایندگی می­کنند نه تنها به زاویهء افول پیوسته است بلکه حتی به نوعی دغدغه آميز نیز با آن تعامل می شود. از این است که پیوند میان جامعهء سنّتی دینی و کانونهای روشنفکری که دانشگاه، محور آنها محسوب می­شود گاه دچار گسست و گاه انقطاع کامل گردیده است. طبیعی است که محیطهای اکادمیک از این نظر که بتوانند این گسلها را به شیوهء اصولی مرمّت نمایند، مسئولیّت سنگینی بر عهده دارند. پس این رساله شاید بتواند نگاه طالب العلمی را که از محیط سنّتی با افقی بسته به پوهنخی های شرعیّات گام می­گذارد نسبت به مقولهء ارتباط علوم جدید با نصوص دیني، متحوّل گردانیده و ب آيينه داري از همسنخی دو مقولهء «علم» و «دین»، نشان دهد که خاستگاه «علم» و «دین» هردو، یک چيز بوده و هردو در نهایت یک هدفمندی را دنبال می کنند. 

6-   مضامين اين كتاب که ناظر بر ارائهء تفسيري علمي از آيات كَوني قرآن كريم مي‌باشد، نه تنها یکی از منابع اساسی ممدّ درسی در دیپارتمنت تفسیر و حدیث پوهنخی­های شرعیات پوهنتونهای کشور بوده می­تواند بلکه مطابق کریکولم مرتّبهء جدید، از منابع مستقیم مفردات درسی مضمون ثقافت اسلامی در همه پوهنخی ها نیز به حساب می­آید. از این روی، نیاز مبرم به تألیف چنین اثری که هر چند در نوع خود ممکن است منحصر به فرد نباشد ولی با پژوهش گسترده­ای که به هم آمده است یقینا در حیّز آن تواند بود که راهگشای خوبی برای استادان و محصلان عزیز در این زمینه تلقی شود، بيش از پيش ملموس و محسوس است.

 پس ضمن سپاس از مراجع محترم اکادمیک برای تأیید سر فصلها و عنوان کلّی اين رساله، امیدوارم اهدافی که از ارائه آن مطمح نظر می باشد به تحقّق پیوسته، چراغ راه انجمن دانشگاهیان و دانش پژوهان عزیز علاقه مند به عرصهء علوم و معارف قرآن قرار گیرد.      


نظرات شما عزیزان:

123
ساعت16:27---24 اسفند 1389
سلام شما که اینقدر خوب مینویسی چرا؟

عزیزمن
پاسخ:دوست عزيز تشكر از اينكه متوجه ساخي من را ...... اما اين اي مشكل است كه در تاپ هيچ مشكل نباشد


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در   27 فروردين 1398برچسب:,ساعت 16:30  توسط حشمت الله