ادامه مطلب گذشته
زندگي و زندگان در آسمان
استاد عبدالرزاق نوفل در كتاب «الله و العلم الحديث» تحت عنوان «ساكنان كواكب» اين حقيقت را روشن ساخته است كه قرآن كريم اولين كتابي است كه از وجود موجودات زنده درآسمانها خبر داده است.
و بعد از انتشار اين كتاب،اخبار و اطلاعات علمي در اين عرصه به حدي از تواتر رسيد كه هيچ مجالي را براي شك در اين حقيقت باقي نميگذاشت.
قرآن كريم به روشني و به تكرار بر اين حقيقت تأكيد ميگذارد كه در كواكب آسمانها زندگان و موجودات آگاهي وجود دارند كه حمد و تسبيح خداوندY را ميگويند و از او آمرزش ميطلبند.
روايات و مشاهدات شبه علمي در بارهء وجود موجودات زنده در كواكب ديگر و از جمله داستان «بشقاب پرندهها» كه احياناً نقل محفل مجلات داستاني و علمي ميشود، موضوعي نيست كه ما بتوانيم در مساحت اندك اين كتاب براي آن جايي بيابيم، پس ناگزير به اشاراتي گذرا در اين باره اكتفا ميكنيم:
دانشمند بزرگ روسي «پروفيسر ليابانوف» بعد از پژوهش و بررسي ممتد چهل و پنج سالهء خويش، اثبات كرد كه انفجار هولناك حاصله از سقوط شهاب آسماني در سيبريا به تاريخ 30 جنوري 1908 در نتيجهء برخورد سفينه يي بوده است كه از سيارهء ديگري راهي زمين گرديده بود.
بعد از گذشت مدت نسبتاً اندكي، يعني دقيقاً در مارچ سال 1959 كتابي در روسيه متشر گرديد كه به طور قاطع ميگفت: انفجار مهيب فوق الذكر در اثر برخورد سفينه يي بوده است كه از سيارهء زهره وارد زمين شده بود و قربانيان اين حادثه، با اعراض بيماري مبهمي كه از نظر وصفي با مرگ در اثر اشعاع اتمي «Atimic Reduation» منطبق است، از بين رفته اند و آهن باقي مانده از آن سفينه نيز هيچگونه شباهتي با آهن زمين يا آهنگ نيازكهاي شهاب ندارد.
نظير چنين حادثهيي در ايالات متحدهء امريكا دقيقاً در سال 1956 آنگاه رونما گرديد كه كرهء معدنيي به قطر يك متر در ايالت كنتاكي به دست آمد. در داخل آن كره استوانه يي قرار داشت كه آن استوانه با سرعت بسيار زيادي در حال چرخش بود. دانشمندان علوم طبيعي و شيمي پس از آزمايش دقيق آن به نتيجه يي رسيدند كه چون صاعقه يي بر سرشان فرود آمد و همه را وحشتزده ساخت؛ اين نتيجه گيري ميگفت كه: كرهء فوق الذكر از مادهء كوبالت خالص و طبيعي ساخته شده و اين معدن در اين حالت طبيعي و خالص اصلاً در كرهء زمين وجود ندارد. پس هيچ تفسير و تعليلي براي اين پديده غير از اين فرضيّه نميتوان داشت كه اين كره، از سيارهء ديگري به زمين سقوط كرده باشد.
اخيراً دانشمندان علم نجوم به اين باور قطعي رسيدهاند كه در اين كائنات بزرگ، ميليونها سيارهء ديگر وجود دارند كه محل سكونت مخلوقات عاقل و داراي فهم و ادراكي هستند. چنانکه دانشمند نجومي مشهور ژاپني «چوينوساهيكي» به اين عقيده است كه دلايلي قاطع بر وجود مخلوقاتي كه به درجهء عاليي از ذكاوت قرار دارند، در سيارات ديگر موجود است.
همچنان دانشمندان اتفاق نظر دارند بر اينکه دو سيارهء مريخ و زهره، از نظر سازگاري با شرايط حيات بيشترين شرايط و ظروف واقعي را دارا هستند. از جملهء دلائلي كه بر اين باورمندي ارائه مينمايند، يكي هم وجود كربن، نيتروژن و سلكونها در اين سيارات است. جيولوجيستها ميگويند كه اتم كربن و مشتقات آن در حقيقت اصل و جوهرهء حيات ميباشد؛ زيرا كربن داراي مركبات متعدد و حلقات و زنجيرههاي طولاني و پيچيده يي است «Compgex Chains» كه به پايان نميرسند و در سوائل ديگري غير از آب نيز به سهولت ذوب ميشوند.
ساختمان سلولي جسم بشر يا هر موجود زندهء ديگري، از نيتروژن نيز بينياز نتوان بود. چنانکه سليكونها «Silicons» مركبات پايان ناپذيري اند كه درجات بالايي از حرارت را تحمل ميكنند. و از آنجايي كه اين سليكونها در آن سيارات وجود دارند، پس اين خود از قرائن نيرومند وجود موجودات حيه در آن سيارات است.واقعيت ديگر، دريافت رمزهاي صوتيي است كه دانشمندان آنهارا از فضاي خارجي اخذ كردهاند.
دكتور عبدالرزاق نوفل در كتاب «القرآن و العلم الحديث» ميگويد: به تاريخ 31 جنوري سال 1971 جريدهء «الأهرام» مصر پژوهش علميي را تحت عنوان «جستجوگران حيات در سيارات ديگر» منتشر كرد كه در آن آمده است: «دانشمند امريكايي پروفيسر «روبرت گنگاك» استاد دانشگاه پنسلوانيا در اين هفته مقدمات خبري را با خود به قاهره آورد كه شايد از هبوط انسان بر كرهء ماه تكاندهندهتر باشد.
او ميگويد: قبل از آنکه به قاهره بيايد، در رصدخانهء «گودريك» با دانشنمدان انگليسي، رمز صوتيي را از فضاي خارجي دريافت كرده است. تصور قطعي بر آن است كه اين رمز از موجودات عاقلي صادر گرديده باشد كه در يكي از سيارات دوردست خورشيدي به سر ميبرند. اين رمز صراحتاً ميگويد: «ما در اينجاييم. پس شما كيستيد؟».چنانکه اين دانشمند امريكايي ميگويد: تاكنون هيچ كسي نميداند كه اين رمز صوتي از كجا آمده و كدام نوع از موجودات زندهء عاقل آن را فرستادهاند؟ البته اين نخستين تماس از جانب آنهاست و نه از جانب ما. يعني تماس يك جانبه از موجودات عاقلي كه ما از آنها شناختي نداريم و آنها در يكي از سيارات مجموعهء شمسي بسيار دور از ما زندگي ميكنند. و شايد هم اين رمز صوتي، در پاسخ رمزهاي صوتيي باشد كه از پانزده سال قبل دانشمندان در طول 24 ساعت به طور پيوسته آن را به فضاي خارجي ميفرستند.
پس بايد ديد كه عقل الكترونيكي اين رمز صوتي را چگونه تفسير ميكند؟پروفيسر نامبرده ميگويد: من خود به كمك عقل الكترونيكي اين صدا را شنيدهام؛ اين صدا از نوع «بيب. بيب. بيب» بود كه دانشمندان آن را به خوبي ميفهمند و لي نكتهء بديع در اينجا اين است كه اين آهنگ صوتي به گوش آنان كاملاً جديد بود.از پروفيسر سؤال شد: آيا ممكن نيست اين رمز از يكي از صدها قمر مصنوعيي كه در فضاي دورادور زمين شناور اند، و يا از يكي از موشكهاي فضايي فرستاده شده باشد؟ او در پاسخ گفت: مؤكداً نه! زيرا اقمار و سفينههاي فضايي رمزهاي معيني را كه داراي طول موجهاي به خصوصي اند، صادر مينمايند. پس از آنجا كه دانشمندان هر رمزي از اين قبيل را با دقّت تمام ميشناسند، بناءً در قبال دريافت رموز غير عادي كه از فضاي خارجي ارسال ميشود حساسيت ويژه يي دارند. شايان ذكر است كه اين پروفيسر در نهايت ميگويد: از آنجا كه سيارات مجموعهء شمسي ميليونها سال نوري با زمين فاصله دارند، بناءً دانشمندان بر اين باور اند كه رمزهاي صوتيي از اين قبيل كه از سيارات ديگر به سوي زمين ميآيد، بر اساس سنجشهاي عقل الكترونيكي، ممكن است كم يا بيش هزار سال قبل از آن ارسال شده باشند. عين اين وضعيت نسبت به دانشمندان زمين نيز كه رموزي را ارسال ميكنند مصداق دارد. يعني ممكن است رمزي را كه ما اكنون ميفرستيم، بعد از هزار سال بيش يا كم به موجودات عاقل در فضاي خارجي برسد و باز پاسخ آن نيز در يك هزار سال آينده دريافت شود. بناءً دانشمندان انتظار دارند كه چنانچه بر فراز اين سيارات موجودات عاقلي همچون انسان وجود داشته باشند، ما بايد پاسخ رموز ارسالشدهء خود در پانزده سال قبل را در حوالي سال 3972م دريافت نماييم؛ و اين مقوله يي است 100% علمي.
اما ما هرگز نميگوييم كه ارزيابیها و دستاوردهاي مطالعات دانش نوين بشري با تمام طول و عرض خود صد در صد صحيح اند و باحقايق انطباق دارند، ولي اگر پاي علم در اين ميدان ميلنگد و بالهاي آن از پرواز تا دوردستهاي اين افق ناتوان است، ما را باكي نيست؛ چراكه قرآن كريم هر گونه ابهامي را در اين عرصه از جلو ما به كنار زده و در آيات متعددي وجود زندگي و زندگان در آسمانها را اعلام نموده است. و از آنجا كه اين آيات بسيار اند، ما از باب نمونه فقط چند آيهء كريمه از اين باب را در اينجا نقل مينماييم.
آيهء 15 از سوره مباركهء «رعد» ميگويد:
]وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً[
«و هر كه در آسمآنها و زمين است، خواه و ناخواه براي خدا سجده ميكنند»
آيهء 49 از سورهء «نحل» ميگويد:
]وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَالْمَلائِكَةُ وَهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ[
«و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است، براي خدا سجده ميكنند و تكبر نميورزند»
آيهء 44 از سورهء «إسراء» ميگويد:
]تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ[
«آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح ميگويند»
آيهء 55 از همين سوره ميگويد:
]وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ[
«و پروردگار تو به هركه (و هر چه) در آسمانها و زمين است، داناتر است»
آيهء 93 از سورهء «مريم» ميگويد:
]إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمَنِ عَبْداً[
«هر كه در آسمانها و زمين است، جز بندهوار به سوي (خداي) رحمان نميآيد»
آيهء 4 از سورهء «نبأ» ميگويد:
]قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالأَرْضِ[
«پيامبر گفت: پروردگارم هر گفتاري را در آسمان و زمين ميداند»
آيهء 9 از همين سوره ميگويد:
]وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ[
«و هر چه (و هر كه) در آسمانها و زمين است، از آن اوست»
آيهء 29 از سورهء «رحمن» ميگويد:
]يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[
«هر كه در آسمانها و زمين است از او سؤال ميكند. هر زمان او در كاري است»
يعني اينکه در آسمانها زندگاني اند كه در آن حركت ميكنند، سخن ميگويند، خداY را بندگي ميكنند، ثنا و ستايش وي را ميگويند، از او در شئون مختلفهء حيات خويش ياري ميطلبند و در اين امر همانند زندگان روي زمين اند.
اما آيا اهالي آسمانها و اهالي زمين گرد هم نيز ميآيند؟
بلي؛ خداي سبحان براين امر نيز تواناست و هر گاه كه اراده كند اين گردهمايي را داير ميكند. اين حقيقت در نص آيهء 29 از سورهء «شوري» چنين بيان شده است:
]وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّهء وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ[
«و از نشانههاي (قدرت) اوست، آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از (انواع) جنبنده در ميان آن دو پراكنده است و او هر گاه بخواهد، بر گردآوردن آنان توانا است»
البته آيات مباركهء فوق به حدي از صراحت و روشني برخوردار اند كه از هر گونه تبصره و تعليقي بي نياز ميباشند.
فسبحان ربنا ربّ الملك والملكوت!
اتّساع مستمرّ كائنات
خداي متعال در آيهء 47 از سورهء «ذاريات» ميفرمايد:
]وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ[
«و آسمان را به قدرت خود برافراشتهايم، و بي گمان ما توسعهدهنده (آسمان) ايم»
چنانکه ملاحظه ميكنيد، قرآن به صراحت ميگويد كه كائنات و آسمانها مستمراً راه توسعه را ميپيمايند.
و امروزه علم جديد با روشهاي پيشرفتهء خويش، در روشنايي اين حقيقت به جلو گام برميدارد.
دانشمندان براي به تصويركشيدن ذهني اتساع مستمر كائنات ميگويند: اگر ما طيارهء خياليي را تصوّر كنيم كه با سرعت (186000) مايل در ثانيه به ما در پيمودن دورادور كائنات كمك ميكند، بدون شك اين پرواز مدت زماني در حدود (1000000000) يك هزار مليون سال را در بر خواهد گرفت. اما از آنجا كه كائنات ما جامد و ساكن نبوده بلكه دائماً در حال اتساع ميباشد، پس مسافتهاي هولناك هستي فوق الذكر، بعد از گذشت (1300000000) سال دوچندان خواهد شد. هم از اين رو، طيارهء خيالي ما هرگز نميتواند دورادور كائنات را بپيمايد؛ زيرا همينكه بخواهد بعد از يك هزار ميليون سال به پايان كائنات برسد، باز در برابر يك مرحلهء مضاعف ديگر قرار ميگيرد. و اين سير مضاعف و توسعهء مستمر و پايانناپذير همچنان پيوسته ادامه دارد.
استاد وحيدالدين خان در كتابش: «الاسلام يتحدّي» ميگويد:
«امروزه اين حقيقت به ثبوت رسيده است كه فضاي هستي، بي نهايت پرپهنا و وسيع است. در اين فضاي هستي بينهايت وسيع، سيارگان و كواكب بي شماري با سرعت خارق العاده يي در حال حركت اند كه هرگز نميتوان آنها را در تحت حصر و شمار درآورد. بعضي از اين كواكب به تنهايي رهسپار سفر خويش ميباشند، بعضي از آنها به صورت جفتهاي دوتايي در فضاي بي نهايت شناور اند و بعضي هم در گروههاي دسته جمعي مسيرهاي معينهء خويش را ميپيمايند.
اگر شما به پرتو خورشيد كه از پنجره به اطاق شما ميتابد خيره شويد، در آن ذرات بسيار زياد غبارگونه يي را ميبينيد كه در هوا دست اندركار سير و حركت اند. حال اگر شما اين كائنات بي انتها را كه به هر سو گسترده است، به اين ذرات غبار مانند مشاهده شده در پرتو شعاع خورشيد مقايسه كنيد، تصوير تخيلي كمرنگي از اين كائنات بزرگ در ذهن شما ايجاد ميشود. البته با درنظر داشت فرق بزرگي كه ميان واقعيت اول و واقعيت دوم وجود دارد؛ زيرا مجموعهء ذرات غبار در مسيرهاي حركت وسير و سفر خود؛ سرگردان، مضطرب و بي برنامه اند، بعضي با بعضي ديگر تصادم ميكنند و در عين حال ميداني براي توسعهء خويش ندارند، در حالي كه مجموعههاي كهكشانها و سيارات موجود در فضاي هستي اولاً با همديگر تصادم نميكنند؛ زيرا كه اين مجموعهها قهراً و بر اساس برنامهء دقيق در مسير ها و مدارهاي معينهء خود رهنوردند و در غير آن، در نظام هستي خلل و فروپاشي رونما ميگرديد. ثانياً اين مجموعهها، پيوسته در حال توسعه ميباشند».
دانشمندان نجومي توسعهء كائنات را به بالون مصنوعياي تشبيه كردهاند كه چون بادكنكي كه بر آن بدميد، دائماً از درون و از همه جهات بر آن دميده شود.
حقا كه دست قدرت لايزال الهي، آفرينشگر اين نظام هميشه توسعهپذير است كه ميفرمايد:
]وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ[
نظر شيخ محمد عبده و مناقشهء آن
مفسر تواناي قرآن كريم شيخ محمد عبده درتفسير آيهء 27 از سورهء «نازعات»:
]أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ السَّمَاءُ بَنَاهَا[
«آيا آفرينش شما دشوارتر است، يا آفرينش آسمان که خداوند آن را بنا كرد»؛
ميگويد:
«از مفهوم جملهء « بَنَاهَا ـ آن را بنا كرد»؛ چنين استنباط ميشود كه حقتعالي هر سياره يي از سيارگان كائنات را به مثابهء خشتي از بناي يك سقف يا يك گنبد قرار داده است. و آنگونه كه ما در تركيب مواد ساختماني با همديگر از مواد و مصالحي چون سيمان و غيره استفاده ميكنيم، حقتعالي در اتصال اين خشتهاي كوكبي به همديگر نيز نيروي جاذبهء زمين يا امثال آن از نيروهاي ديگر را به كار گمارده است.
شكي نيست كه رأي امام محمد عبده برخاسته از تخيلات و تصورات اندروني وي نيست، بلكه نظرش در اين رابطه، گزيده و عصارهء آن حقايق علميي ميباشد كه او با آگاهي ازتطوّرات جديد علمي و در روشنايي آنها، بدان پرداخته است.
شيخ محمد عبده درتوضيح رأيش ميگويد: بنا، عبارت است از چسبانيدن اجزاي متفرقه به همديگر به وسيلهء مواد كمكي ديگري كه بتواند آن اجزاء را با هم به گونه يي پيوند دهد كه با هم درهم آميخته و از يكديگر نگسلند تا در نتيجه از اين اجزاي متفرقه، يك بنيه و ساختمان واحد اعمار شود.
و از آنجا كه خداي عزّوجلّ در اعمار كائنات و آسمانها واژهء «بنا» را به كار گرفته است پس او مسلماً كواكب را با اين شيوه ساخته است. يعني اينکه او هر كدام از آنها را در فاصلهء معيني از يكديگر قرار داده است همراه با وسايل نگه دارنده يي كه آنها را در يك مجموعهء منظم در ارتباط با هم نگه دارد تا در همان مدار معينهء خود سير نمايند و نهايتاً همهء اين مجموعههاي هستي، در نماد يك عالم واحد درنظر آيند و به نام واحدي كه ما آن را آسمان ميناميم، ناميده شوند؛ همين آسمان پر نقش و نگاري كه بالاي سر ما قراردارد.
جلّ الخالق! آيا تعجب برانگيز نيست كه باز اين انسان ميآيد و از دشواري اعادهء آفرينش خود سخن ميگويد در حاليكه «آفرينش» فرمانبر امر الهي است؟ و مگر آفرينش انسان دشوارتر است يا آفرينش اين كائنات عظيم بي نهايت؟!
كاستن از اطراف زمين
خداي عزّوجلّ در آيهء 41 از سورهء «رعد» ميفرمايد:
]أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[
«آيا نديدهاند كه ما (همواره) ميآييم و از اطراف اين زمين ميكاهيم؟ و خدا است كه حكم ميكند. براي حكم او بازدارنده يي نيست، و او به سرعت حسابرسي ميكند»
بعضي از قدماي مفسرين در تفسير كاستن از اطراف زمين گفته اند: «مراد از آن مرگ صالحان دانشمندان و پارسايان است». بعضي ديگر گفتهاند: «مراد از آن فتوحات لشكريان اسلام است؛ چه به اندازه يي كه مسلمانان ظفر مييابند، به همان اندازه از موجوديت كفار و محدودهء سرزمينهاي شان كاسته ميشود«.
البته تفاسير و برداشتهاي مفسران از آيهء كريمه در عصور متقدم و قبل از انكشافات جديد علمي، محمل و معناي روشن خود را دارد و ما را در مورد آن هيچ مجالي براي مناقشه نيست. ليكن دانشمندان علم جديد آمدهاند تا از آيهء كريمه تفسير علمي جديدي ارائه نمايند.
آري؛ جيولوجيستهادر نتيجهء مطالعات خود به قضيهء نجومي بسيار مهمي رسيدهاند؛ و آن اين است كه: كرهء زمين در منطقهء قطبين گسترده و منبسط شده ولي در موقعيت خط استوا از هم شكافته شده است كه عامل اين امر، سرعت دوران آن بر مدار خود بوده است. در نتيجه، كميتهاي بسيار بزرگي از گازها و عناصري كه كرهء زمين را در احاطهء خود دارند، به وسلهء نيروي دافعه مركزي موجود پيرامون خط استوا، از سطح زمين به خارج از آن طرد گرديده و رها شدهاند؛ امري كه به نوبهء خود، منجر به شكافتگي زمين در موقعيت خط استوا و كاهش دو طرف آن در مناطق قطبي شمال و جنوب گرديده است. بدين گونه است كه مشاهده ميشود، زمين از اطراف خود پيوسته كاهش مييابد.
پس اگر اين همان نظريّه اي است كه امروزه دانشمندان اين عرصه به صحت آن مطمئن گرديده و آن را قطعي ميپندارند، ما نيز ميتوانيم بگوييم كه اين نظريّه ميتواند در تأويل آيهء كريمهء فوق الذكر، در جايگاه بررسي قرار داده شود.
از جملهء اين امور غيبي، يكي هم إخبار قرآن كريم از وسايل حمل و نقل جديد در آيات 41 و 42 از سورهء مباركهء «يس» است كه ميگويد:
]وَآيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلك الْمَشْحُونِ، وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ[
«و نشانهء ديگر براي آنان اينکه: ما نياكانشان را در كشتي انباشته سوار كرديم، و براي ايشان به مانند آن مركبهاي ديگري خلق كرديم»
اما امروز در سايهء انكشافات جديد به طور قطع ميتوانيم بگوييم كه مراد آيهء شريفه، وسايل ديگري شبيه كشتی است كه انسانها در خشكه از آنها استفاده ميكنند. همانند موتر، قطار و ديگر وسائلي كه اختراع گرديده است تا خلقي بسيار را با امتعه و اثاثيهء شان در روي زمين جا به جا نمايند.
مأموريت بادها
تجربيات جديد به اثبات رساندهاند كه بادها، از مهمترين وسائل بارورسازي نباتات اند. بدينگونه كه بادها، دانههاي بارور كننده را از گياه مذكر به سوي گياه مؤنث حمل ميكنند تا عمليهء باروري انجام گيرد و اين عمليه، در بسياري از گياهان و درختان يك عمليهء ضروري بلكه حتمي ميباشد.
قرآن كريم، يك هزار و چهار صد سال قبل در آيهء 22 از سورهء «حجر» گفته است:
]وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ[
«و بادها را بارور كننده فرستاديم، و از آسمان آبي نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانهدار آن نيستيد»
همچنان در آيهء 57 از سورهء «اعراف» ميگويد:
]وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[
«و اوست كه بادها را پيشاپيش رحمتش مژدهرسان ميفرستد تا آنگاه كه ابرهاي گرانبار را بردارند آن را به سوي سرزميني مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم. و از هر گونه ميوه اي ( از خاك) برآوريم. بدينسان مردگان را (نيز از قبرها) خارج ميسازيم. باشد كه شما متذكر شويد»
@ @ @
نتیجه گیری
بلي؛ اين قرآن كريم است...
در روشني آنچه گذشت مي توانيم بگوييم كه به نتايج آتي دست يافته ايم:
1- نقش علم در قضيهء اعجاز قرآن، ميسّر ساختن زمينه براي مشاهدهء اين اعجاز از طريق حقايق ملموسي است كه بشر با در پيش گرفتن راه علم، در كوران پژوهش و كاوش بدان دست يافته است. به عبارتي ديگر، علم شاه كليد دروازهء ام القراي اعجاز ميباشد.
2- از مشاهدهء تطابق حقايق علم با آيات قرآن، اين نتيجه به وضوح بر مي آيد كه قرآن حقيقتي سيّال و هميشه جاري است. و بنابراين در اين داعيه كه كتاب پروردگار متعال براي همهء زمان و هميشهء تاريخ است، برهاني به وسعت اوقيانوس علم را در اختيار دارد.
3- ميان اينكه حقايق قطعي چندي را به علم نسبت داده و بناءً لباس مرجعيت بر آنها بپوشانيم و بين اينكه آن حقايق را مانند غير آنها از محسوسات و موجودات با تجليل از نقشي كه علم در آرايش دهي به آنها بر عهده دارد بپذيريم، فرق وجود دارد.
به تعبيري ديگر، معرفت علمي (اعم از آنكه نظري باشد يا حقيقي) تا آنگاه به علم منسوب خواهد ماند كه صحت آنها به اثبات رسد، اما پس از آنكه صحت آنها به اثبات رسيد، ديگر از محيط علم به محيطي فراتر از آن كه محيط حسّ است قدم خواهند گذاشت.
بنابرآن، حقايق علمي قرآن نيز با آنكه از دريچهء علم عبور مي كنند، ولي در انحصار محيط علم باقي نمانده بلكه مطلقيت غير محدود خود را دارا مي باشند.
نقش علم در دستيابي به اين شهود را ميتوانيم به روزنامهاي مثال بزنيم كه اخبار روز را به ما مي رساند. روشن است كه در اين روزنامه هم اخبار صحيح وجود دارد، هم اخبار نسبتاً صحيح و هم اخبار دروغ. پس اگر اين روزنامه ـ مثلا ـ از تصادم چند موتر در تونل سالنگ به ما خبر داد و سپس در نتيجهء معاينات حسي خود از صحت اين خبر آگاه شديم، در آن صورت اين خبر براي ما به يك حقيقت مشهود كه امكان ترديد در آن وجود ندارد، تبديل مي شود. وانگه ديگر براي ما تصور اين امر كه آن روزنامه فردا آن خبرش را تكذيب خواهد كرد، از اساس منتفي است. مسلما ريشهء اين اطمينان نزد ما، پايبندي روزنامه نگاران آن روزنامه به اصل راستي ودرستي، يا دقت آنها در انعكاس اخبار نيست بلكه منشأ اين اطمينان، مشاهدهء ملموس خود ما از جريان واقعه ميباشد. حال مشاهدهء ما از صحت اين واقعه ما را در موقعيتي قرار نخواهد داد كه نظر خويش را در مورد اخبار آن روزنامه به شكل عام تغيير داده و چنين حكم نماييم كه ديگر هرگز و براي هميشه اخبار آن قابل تكذيب نيست.
قضيهء علم بشر نيز چنين است. قطعا نقش آن در كشف بعضي از حقايق علمي قرآن ما را بر آن نمي دارد كه به مطلقيت معارف آن باور كنيم و در گام بعدي همهء مطلقيتهاي قرآن را به يافته هاي نسبي آن گره بزنيم.
بهترين گواه اين حقيقت، جريان غالب بر رويكرد كاوشهاي علمي در عصر ما است. اين رويكرد به علاوهء آنكه هميشه دستخوش تغيير بوده است، از جهتي گروگان مؤسسات، نهادها يا حكومتهايي نيز قرار گرفته است كه علم را نه براي قدسيت نتايج آن بلكه براي منافع خودشان مي خواهند. به همين جهت توجه علم در عصر حاضر بيشتر توجهي پراگماتيستي است تا توجه انتولوژي فلسفي.
از همين روي، علم ـ كه در واقع نمايندهء تكنولوژي است ـ در ميدان پاسخگويي به نيازها و جاذبه هاي مادي بشر كامياب ولي در ميدان پاسخگويي به بسياري از پرسشهاي موجود در ضمير انسان درمانده است؛ پرسشهايي كه بيشتر به وظيفهء انسان در دايرهء هستي و نقش وي در گاه عالَم ارتباط مي گيرند تا اين مقدمات كه بشر در تب و تاب روزمرهگي حيات چه مي خورد و چگونه از لذتهاي شكم و شهوت برخوردار مي شود.
با در نظرداشت همين واقعيت است كه اين كتاب ناگزير بوده است تا عناوين خود در قضيهء اعجاز قرآني را به حوزهء حقايق حسي ـ مادي وابسته نموده و اعجاز آن را فقط از همين دريچهء محدود بنگرد و هرچند در عناويني چند به قلمروهاي روحي غير محدود نيز سرك كشيده ولي غلبهء نيروي ماده بر پهناي ذهن بشر عصر حاضر، عمده و غالب مباحث آن را در اختيار خود گرفته است.
4 - آنچه در اين كتاب باز گفتيم، گذري سريع و بسيار شتابزده بر بخشي از آيات علمي قرآن كريم بود.
نظرات شما عزیزان: